- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۶/۲۴
- بازدید: ۷۷۶۷
- شماره مطلب: ۲۳۸۲
-
چاپ
از کوه بپرسید چه آمد به سر ماه
این دشت ندیده است بهارانی از این دست
بر سینۀ خود نم نم بارانی از این دست
از کوه بپرسید چه آمد به سر ماه
در ساحل امواج خروشانی از این دست
بر پهنۀ این خاک عطشناک وزیده است
ناگفته نماند که چه طوفانی از این دست
با تیر تو را بدرقه کردند که باشد
بر سفرۀ چشمان تو مهمانی از این دست
بینالحرمینی شد و در عرش درخشید
هر جا که کشیدند خیابانی از این دست
تاریخ نگاران همه گشتند و ندیدند
بر صفحۀ تاریخ شهیدانی از این دست
از موی پریشان تو الهام گرفتیم
یک عمر در اشعار پریشانی از این دست
وقتی که سلاطین جهان تشنۀ اینند
تا دست بگیرند به دامانی از این دست
ما بین دو دست تو چرا فاصله افتاد؟
این قصه چرا داشته پایانی از این دست
-
میهمانی آتش
«ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد»
سفیدرویی عالم نصیب عابس شد
شجاع و پردل و جرئت، بلندبالا بود
همان که شیر سیاه سپاه مولا بود
-
بند هجدهم از ترکیب بند حضرت عباس (ع)
مفتاح غزلهای به بنبست رسیده!
این شعر، مرا باز به سمت تو کشیده
زینب چه دلی داشت که با آن لب عطشان
از کوفه به دنبال تو تا شام دویده
-
بند هفدهم از ترکیب بند حضرت عباس (ع)
عشقی که نمودست چنین عزم تو را جزم؟
ای با علی و مالک اشتر شده همرزم
مبهوت تو هستند امامان و شهیدان
مفتون تو هستند رسولان اوالوالعزم
-
بند شانزدهم از ترکیب بند حضرت عباس (ع)
ای تشنگیات بیشتر از حد تحمّل
لبهای عطشناک تو دریای تغزّل
شمشیر تو آیینۀ شمشیر یدالله
اسب تو در آن معرکه یادآور دلدل
از کوه بپرسید چه آمد به سر ماه
این دشت ندیده است بهارانی از این دست
بر سینۀ خود نم نم بارانی از این دست
از کوه بپرسید چه آمد به سر ماه
در ساحل امواج خروشانی از این دست
بر پهنۀ این خاک عطشناک وزیده است
ناگفته نماند که چه طوفانی از این دست
با تیر تو را بدرقه کردند که باشد
بر سفرۀ چشمان تو مهمانی از این دست
بینالحرمینی شد و در عرش درخشید
هر جا که کشیدند خیابانی از این دست
تاریخ نگاران همه گشتند و ندیدند
بر صفحۀ تاریخ شهیدانی از این دست
از موی پریشان تو الهام گرفتیم
یک عمر در اشعار پریشانی از این دست
وقتی که سلاطین جهان تشنۀ اینند
تا دست بگیرند به دامانی از این دست
ما بین دو دست تو چرا فاصله افتاد؟
این قصه چرا داشته پایانی از این دست