دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
شکوه ماتم

سرودم از غم دستی که هرگز...

شکوه ماتم دستی که هرگز...

 

خدا قسمت کند بر شانۀ من

بماند پرچم دستی که هرگز...

 

عموی ماه

رها مانده است بر شن‌ها چه دستی!

جدا از پیکر سقا، چه دستی!

 

عموی ماه! بعد از دست‌‌هایت

بگیرد دست بابا را چه دستی؟

 

دست‌‌های مهربان

من و یک درد، یک اندوه رایج

و بیم روز اعلام نتایج

 

بدون دست‌‌های مهربانت

چه خواهم کرد، یا باب‌الحوائج؟

 

یگانه صاحب پرچم

نوای سینه به هر دم فقط اباالفضل است

یگانه صاحب پرچم فقط اباالفضل است

 

رعیت‌اند همه خلق و پادشاه است او

بدان که مالک ما هم فقط اباالفضل است

عمو

هم از درد و غم می‌نویسم

هم از باران نم نم می‌نویسم

سه تا حرف

ع

م

و

را در دوبیتی

جدا افتاده از هم می‌نویسم

 

تو باران نیستی

نه تنها لحظۀ پرواز بارید

تمام عمر با اعجاز بارید

 

تو باران نیستی، باران کسی بود

که دست از دست داد و باز بارید

باران ناآرام

رسید و دست‌هایش نقطه‌چین بود

علم بر دست و دستش بر زمین بود

 

چه ناآرام می‌بارید باران

دل هر قطره یک ام‌البنین بود

 

نقطه‌چین

رسید و دست‌هایش نقطه‌چین بود ................ع ................م ................و

 

دو دست ماه

دو بیتی بود، از باران خبر داشت

نگاهش شوق باران بیشتر داشت

 

دو دست ماه را از روی شن‌ها

رسید و

خم شد و آرام برداشت

 

ناسروده

تو را باران، تو را دریا سروده است

خدا در مصرعی زیبا سروده است

 

کنار دست‌های تو تمام

دوبیتی‌های دنیا ناسروده است

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×