مشخصات شعر

سیمرغ روز واقعه

از حجّ خانه‌­ای که به‌جز بام و در نبود

تا حجّ عشق، یک شریان بیشتر نبود

 

وقتی که آسمان تف هل من معین گرفت

انگار در زمین خدا یک نفر نبود

 

تا بود، نخل بود و درختی از این تبار

کاش آن میان، تهاجم کور تبر نبود

 

اندوهم اینکه شعبده­های «شریح» را

غیر از سر بریده کسی پرده در نبود

 

***

 

گیرم فرات منزلی از جنس قاف داشت

سیمرغ روز واقعه، بی‌بال و پر نبود

 

شیر از زلال و تیر بلورین حلق شوق!

رسمی که در تمامی عصر حجر نبود

 

***

 

آقا! اگر غلط نکنم، بی شکفتنت

حتّا شناسنامۀ  گل معتبر نبود

 

من از تمام واقعه خواندم که آسمان

از خشک‌سال مشک شما بی­ خبر نبود

 

حیرانم از همین‌که در اندوه تشنگان

یک ابر، بیشتر نه، چرا بارور نبود؟

 

آری تو تشنه بودی و طفلانت، این درست

همراه کاروان تو، سقّا مگر نبود؟

 

با خانۀ  خدا به خدا می‌­شد اشتباه

شش‌گوشه، مرقد تو، حسینم، اگر نبود

سیمرغ روز واقعه

از حجّ خانه‌­ای که به‌جز بام و در نبود

تا حجّ عشق، یک شریان بیشتر نبود

 

وقتی که آسمان تف هل من معین گرفت

انگار در زمین خدا یک نفر نبود

 

تا بود، نخل بود و درختی از این تبار

کاش آن میان، تهاجم کور تبر نبود

 

اندوهم اینکه شعبده­های «شریح» را

غیر از سر بریده کسی پرده در نبود

 

***

 

گیرم فرات منزلی از جنس قاف داشت

سیمرغ روز واقعه، بی‌بال و پر نبود

 

شیر از زلال و تیر بلورین حلق شوق!

رسمی که در تمامی عصر حجر نبود

 

***

 

آقا! اگر غلط نکنم، بی شکفتنت

حتّا شناسنامۀ  گل معتبر نبود

 

من از تمام واقعه خواندم که آسمان

از خشک‌سال مشک شما بی­ خبر نبود

 

حیرانم از همین‌که در اندوه تشنگان

یک ابر، بیشتر نه، چرا بارور نبود؟

 

آری تو تشنه بودی و طفلانت، این درست

همراه کاروان تو، سقّا مگر نبود؟

 

با خانۀ  خدا به خدا می‌­شد اشتباه

شش‌گوشه، مرقد تو، حسینم، اگر نبود

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×