مشخصات شعر

به مناسبت ولادت امام زمان (عج)

در دست توست پرچم سقای کربلا

مثل شروع یک جَرَیان در مسیر رود

 افتاد راه آخرمان در مسیر رود

 

دارد خبر ز آمدنی می‌دهد نسیم

 لب بسته باش و باز بمان در مسیر رود

 

با ناز می‌رسد کسی آغاز می‌شود

 پایان غصه‌های جهان در مسیر رود

 

از مأذنه همین که صدای اذان رسید

شدت گرفت نبض زمان در مسیر رود

 

ای آخرین بهار دل یخ زده ببین

با تو شکست پشت خزان در مسیر رود

 

 یک شهر تا به من برسی عاشقت شد است

ای سیب سرخ غلط زنان در مسیر رود

 

نام تو را خدا چقدر بی نشان نوشت

با دست خود به صفحۀ تقدیرمان نوشت

 

از هول دام و دانه دلم چون کبوتر است

این روزها دعای فرج خواندنی تر است

 

آقا بساط قتل مرا جور کرده‌ای

 مژگان توست تیر و دو ابروت خنجر است

 

با آن شمایلی که به ارباب رفته است

 رویت هزار مرتبه از یوسفان سر است

 

اصلاً عجیب نیست قیامت به پا کنی

 این کار، دست گرمی اولاد حیدر است

 

وقتی قرار نیست که فردا ببینمت

 جان دادنم برای تو امروز بهتر است

 

بوی مدینه می‌رسد از انتظار تو

چشم انتظار آمدنت چشم مادر است

 

در دست توست پرچم سقای کربلا

در چشم تو ادامۀ دریای کربلا

 

عادت به خاک پای تو کرده جبین‌مان

برگرد بی تو غصه شده هم نشین‌مان

 

از کوچه‌های تنگ دل ما عبور کن

امشب ببار بر جگر آتشین‌مان

 

چشم انتظار آمدنت حلقه‌های چشم

 پا در رکاب کن که تو هستی نگین‌مان

 

با دست کفر یک شبه تحریم می‌شویم

 آقا فقط بدون تو مانده همین‌مان

 

ما سرزمین‌مان متعلق به فاطمه است

 بیمه شده به دست علی سرزمین‌مان

 

ای آخرین دلیل نفس‌های آسمان

 شد راز دار بغض گلو آمین‌مان

 

داریم از نیامدنت پیر می‌شویم

 از جمعه‌ها بدون تو دلگیر می‌شویم

 

به مناسبت ولادت امام زمان (عج)

در دست توست پرچم سقای کربلا

مثل شروع یک جَرَیان در مسیر رود

 افتاد راه آخرمان در مسیر رود

 

دارد خبر ز آمدنی می‌دهد نسیم

 لب بسته باش و باز بمان در مسیر رود

 

با ناز می‌رسد کسی آغاز می‌شود

 پایان غصه‌های جهان در مسیر رود

 

از مأذنه همین که صدای اذان رسید

شدت گرفت نبض زمان در مسیر رود

 

ای آخرین بهار دل یخ زده ببین

با تو شکست پشت خزان در مسیر رود

 

 یک شهر تا به من برسی عاشقت شد است

ای سیب سرخ غلط زنان در مسیر رود

 

نام تو را خدا چقدر بی نشان نوشت

با دست خود به صفحۀ تقدیرمان نوشت

 

از هول دام و دانه دلم چون کبوتر است

این روزها دعای فرج خواندنی تر است

 

آقا بساط قتل مرا جور کرده‌ای

 مژگان توست تیر و دو ابروت خنجر است

 

با آن شمایلی که به ارباب رفته است

 رویت هزار مرتبه از یوسفان سر است

 

اصلاً عجیب نیست قیامت به پا کنی

 این کار، دست گرمی اولاد حیدر است

 

وقتی قرار نیست که فردا ببینمت

 جان دادنم برای تو امروز بهتر است

 

بوی مدینه می‌رسد از انتظار تو

چشم انتظار آمدنت چشم مادر است

 

در دست توست پرچم سقای کربلا

در چشم تو ادامۀ دریای کربلا

 

عادت به خاک پای تو کرده جبین‌مان

برگرد بی تو غصه شده هم نشین‌مان

 

از کوچه‌های تنگ دل ما عبور کن

امشب ببار بر جگر آتشین‌مان

 

چشم انتظار آمدنت حلقه‌های چشم

 پا در رکاب کن که تو هستی نگین‌مان

 

با دست کفر یک شبه تحریم می‌شویم

 آقا فقط بدون تو مانده همین‌مان

 

ما سرزمین‌مان متعلق به فاطمه است

 بیمه شده به دست علی سرزمین‌مان

 

ای آخرین دلیل نفس‌های آسمان

 شد راز دار بغض گلو آمین‌مان

 

داریم از نیامدنت پیر می‌شویم

 از جمعه‌ها بدون تو دلگیر می‌شویم

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×