- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۴/۰۸
- بازدید: ۳۰۸۱
- شماره مطلب: ۱۵۹۶
-
چاپ
فن شریف
نذر کردم بروم خوب گم و گور شوم
یک دهه از جلوی چشم خودم دور شوم
بروم جانب تفتیدهترین تاکستان
مست از جذبۀ هفتاد و دو انگور شوم
جام حیرت بزنم مست علی مست شوم
چای هیئت بخورم نورعلی نور شوم
اشک میریزم و امید که این فن شریف
اگر از روی ریا باب شود، کور شوم
سببی ساز که از روضه به آنجا برسم
که خریدار سرِ دار، چو منصور شوم
من اگر سمت شهادت نروم از سر ترس
مددی حضرت ارباب که مجبور شوم
در رثای تو شدم شاعر و دارم امید
با تو محشور شوم من، نه که مشهور شوم!
-
گرفتار
من به خون لبت ای دوست گرفتار شدم
حال سجاد تو را دیدم و بیمار شدم
در حسینیۀ ارباب شبی خوابم برد
صبح، پشت در یک میکده بیدار شدم
-
محشر بر نی
چیست این؟ حرمت اولاد پیمبر برنی
همه غربت سی سالۀ حیدر، بر نی
چیست این کوچ غریبانۀ یک قافله مرد؟آخرین هجرت یک دسته کبوتر، بر نی
-
گندم ری
میسوخت خاک و آب، فقط استعاره بود
در آسمانِ مشک که غرق ستاره بود
اشکی نمانده بود که نذر عطش کند
ورنه فرات، منتظر یک اشاره بود،
-
نوکر
من نوکرم به خدمت ارباب دلخوشم
نوکر نبودهای که بدانی چه میکشم[1]
هر کس به عشق هیئت تو کرده خدمتی
من کفش جفت میکنم و مست و سرخوشم
فن شریف
نذر کردم بروم خوب گم و گور شوم
یک دهه از جلوی چشم خودم دور شوم
بروم جانب تفتیدهترین تاکستان
مست از جذبۀ هفتاد و دو انگور شوم
جام حیرت بزنم مست علی مست شوم
چای هیئت بخورم نورعلی نور شوم
اشک میریزم و امید که این فن شریف
اگر از روی ریا باب شود، کور شوم
سببی ساز که از روضه به آنجا برسم
که خریدار سرِ دار، چو منصور شوم
من اگر سمت شهادت نروم از سر ترس
مددی حضرت ارباب که مجبور شوم
در رثای تو شدم شاعر و دارم امید
با تو محشور شوم من، نه که مشهور شوم!