- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۳/۰۸
- بازدید: ۱۹۶۶
- شماره مطلب: ۱۴۲۸
-
چاپ
به مناسبت ولادت حضرت علی اکبر (ع)
تو خونه حیدری دارم
پایین پای پادشاه
شهزادهای شبیه ماه
نشسته مثل آینه
همه شدن غرق نگاه
ببین چی میشه که یه شب
فقط با یک گوشۀ لب
حجازو دیوونه کنه
سوار زیبای عرب
وقتی که لبخند میزنه
خدیجه، زهرا، آمنه
میخوان بگن احمد ماست
لیلا میگه عشق منه
لیلا برای پسرش
برای قرص قمرش
شبیه پروانهای بود
که پر میزد دور و برش
ـ تو پیرهنت حرز میذارم
بی تو من آروم ندارم
بیرون اگه خواستی بری
فقط با عباس میذارم
کنار عباس که باشی
یه خورده کمتر تو چشی
برای خلق تو خدا
انگار کشیده نقاشی
والتین یه آیه از لبات
والیل مال گیسوات
سوار اسبت که میشی
نازل میشه والعادیات
دستات که پیمونه میشه
سجاده میخونه میشه
سبحان ربی که میگی
فرشته دیوونه میشه
تو خونه حیدری دارم
شبه پیمبری دارم
الله اکبر!، روبروم
علی اکبری دارم
الله اکبر! اومدی
الله اکبر! چه قدی!
الله اکبر! چه دلی!
سرمست ذات احدی
عاشقه تو شاه دینه
پسر امالبنینه
کریم آل هاشمی
بعد از حسن، تو مدینه
رقیه گریون که میشه
همه میگن بهونهشه
بگید علی اکبر بیاد
تا دخترک آروم بشه
شبیه غنچهها میشه
لباش به خنده وا میشه
علیِ اصغر وقتی که
تو آغوشت رها میشه
قبیله بود و یه پسر
که اومد از غیب یه خبر
قبیله یک قافله شد
قافله یعنی یه سفر
قافله یعنی که نمون
وقتی ندا میده جنون
یعنی عطش تو دل عشق
یعنی خدا تو دل خون
یعنی رجزهای علی
یه واحد عشق عملی
قالوا بلایی ابدی
سَرِ قراری ازلی
قالوا بلی بود و بلا
یک کربلا بود و بلا
رند بلاکش مست مست
خون و خدا بود و بلا
-
سه ساله دختر که زدن نداره
زدن نداره
دختری که رمق به تن نداره
راه میرم آروماین پا که نای دویدن نداره
-
نامت غزل را محو نوری در ازل کرد
با نان و خرما میرسی، من هم یتیمم
اما نه خرما، مست دستان کریمم
میزد به پایت بوسه لبهای مدینه
ای خوش به حال نیمه شبهای مدینه
-
غم عشقت بیابان پرورم کرد
من از مشهد، من از تبریز، از شیراز و کرمانم
من از ری، اصفهان، از رشت، از اهواز و تهرانم
نمیدانم کجایی هستم، اما خوب میدانم
هوایی هستم و آوارهای در مرز مهرانم
-
ابن ملجم در شب احیاء چه قرآنی گشود
میروی با فرق خونین پیش بازوی کبود
شهر بی زهرا که مولا! قابل ماندن نبود
با وضو آمد به قصد لیله الفرقت، علی!
ابن ملجم در شب احیاء چه قرآنی گشود
مسجد کوفه کجا، پشت در کوچه کجا
ضربت کاری که خوردی، یا علی! آن ضربه بود
به مناسبت ولادت حضرت علی اکبر (ع)
تو خونه حیدری دارم
پایین پای پادشاه
شهزادهای شبیه ماه
نشسته مثل آینه
همه شدن غرق نگاه
ببین چی میشه که یه شب
فقط با یک گوشۀ لب
حجازو دیوونه کنه
سوار زیبای عرب
وقتی که لبخند میزنه
خدیجه، زهرا، آمنه
میخوان بگن احمد ماست
لیلا میگه عشق منه
لیلا برای پسرش
برای قرص قمرش
شبیه پروانهای بود
که پر میزد دور و برش
ـ تو پیرهنت حرز میذارم
بی تو من آروم ندارم
بیرون اگه خواستی بری
فقط با عباس میذارم
کنار عباس که باشی
یه خورده کمتر تو چشی
برای خلق تو خدا
انگار کشیده نقاشی
والتین یه آیه از لبات
والیل مال گیسوات
سوار اسبت که میشی
نازل میشه والعادیات
دستات که پیمونه میشه
سجاده میخونه میشه
سبحان ربی که میگی
فرشته دیوونه میشه
تو خونه حیدری دارم
شبه پیمبری دارم
الله اکبر!، روبروم
علی اکبری دارم
الله اکبر! اومدی
الله اکبر! چه قدی!
الله اکبر! چه دلی!
سرمست ذات احدی
عاشقه تو شاه دینه
پسر امالبنینه
کریم آل هاشمی
بعد از حسن، تو مدینه
رقیه گریون که میشه
همه میگن بهونهشه
بگید علی اکبر بیاد
تا دخترک آروم بشه
شبیه غنچهها میشه
لباش به خنده وا میشه
علیِ اصغر وقتی که
تو آغوشت رها میشه
قبیله بود و یه پسر
که اومد از غیب یه خبر
قبیله یک قافله شد
قافله یعنی یه سفر
قافله یعنی که نمون
وقتی ندا میده جنون
یعنی عطش تو دل عشق
یعنی خدا تو دل خون
یعنی رجزهای علی
یه واحد عشق عملی
قالوا بلایی ابدی
سَرِ قراری ازلی
قالوا بلی بود و بلا
یک کربلا بود و بلا
رند بلاکش مست مست
خون و خدا بود و بلا