مشخصات شعر

هر که حسینی است خدا یار اوست

نام تو را جار زدم از ازل

ای پسر حضرت خیر العمل

 

نام شما مایۀ آزادگی است

حسن ختام غزل زندگی است

 

با تو دلم شوق جنون می‌کند

پنجه میان شط خون می‌کند

 

با تو قدم می‌زنم احساس را 

اوج وفاداری عباس را

 

عشق اگر بی‌خود و سرزنده است

در خم ابروی شما بنده است

 

نام تو را جار زدم در فلک

غلغله افتاد میان مَلَک

 

عرش ندا داده به صد احترام

نام تو را حضرت‌ والا مقام

 

نام تو را مثنوی پر غرور

ای غزل ای صافی تنگ بلور

 

با نفست گام زدم عشق را

جام زدم جام زدم عشق را

 

اذن تو را خوانده به هر صبح و شام

تیغ علی سیرت ما از نیام

 

حنجره‌ها باز محرم رسید

همره صد قافله ماتم رسید

 

آمده تا تیغ مرا جان دهد 

دین مرا لذت ایمان دهد

 

آمده تا چشم مرا باشعور

باز کند سمت افق‌های دور

 

آمده تا تیغ به مشتم دهد

مثل علی پشت به پشتم دهد

 

آمده تا یاد کند یاد را

باز کند حلقۀ فریاد را

 

جرأت ابراز به نایم دهد

شعله به سرمای صدایم دهد

 

نام حسین آیۀ آزادی است

وحدت اضداد غم و شادی است

 

هر که حسینی است خدا یار اوست

عرش و ملک تشنۀ دیدار اوست

 

هر که حسینی است ریاکار نیست

سینه‌زن حجره و بازار نیست

 

هر که حسینی است علی محور است 

حلقه‌به‌گوش در پیغمبر است

 

ای پسر عزت و مردانگی

زخمی‌ام از طعنه‌زن خانگی

 

زخمی‌ام از دشنه‌ی اهل ریا

چله‌نشین سپر افترا

 

زخمی‌ام از تیغ ریاکارها

نعره‌زنان سر بازارها

 

عشق من ای فخر زمین و زمان

گوهر تابندۀ هفت آسمان

 

خون خدا ای جَرَیان نفس

باز به فریاد دل ما برس

 

هرکه تو را دید زباطل گسست

لات و منات و هبلش را شکست

 

ای زده هیهات به درماندگی

قطب نمای سفر زندگی

 

ظلم‌ستیزی هدف دین تو 

مرگ چو شهد است در آیین تو

 

میر شهیدان بلاجو شده

باز خلل‌ها به ترازو شده

 

میر جوانان بهشت برین

عشق غریب است به روی زمین

 

شال تو را بر سر دوش افکنم

در حرم ظلم خروش افکنم

 

سبزی آیین تو قانون ماست

مایۀ جوشندگی خون ماست

 

بار دگر شهر سیه‌پوش شد

غلغله در خون سیاووش شد

 

همسفر عشق شدم با حسین

سهم من از هر دو جهان: یا حسین

هر که حسینی است خدا یار اوست

نام تو را جار زدم از ازل

ای پسر حضرت خیر العمل

 

نام شما مایۀ آزادگی است

حسن ختام غزل زندگی است

 

با تو دلم شوق جنون می‌کند

پنجه میان شط خون می‌کند

 

با تو قدم می‌زنم احساس را 

اوج وفاداری عباس را

 

عشق اگر بی‌خود و سرزنده است

در خم ابروی شما بنده است

 

نام تو را جار زدم در فلک

غلغله افتاد میان مَلَک

 

عرش ندا داده به صد احترام

نام تو را حضرت‌ والا مقام

 

نام تو را مثنوی پر غرور

ای غزل ای صافی تنگ بلور

 

با نفست گام زدم عشق را

جام زدم جام زدم عشق را

 

اذن تو را خوانده به هر صبح و شام

تیغ علی سیرت ما از نیام

 

حنجره‌ها باز محرم رسید

همره صد قافله ماتم رسید

 

آمده تا تیغ مرا جان دهد 

دین مرا لذت ایمان دهد

 

آمده تا چشم مرا باشعور

باز کند سمت افق‌های دور

 

آمده تا تیغ به مشتم دهد

مثل علی پشت به پشتم دهد

 

آمده تا یاد کند یاد را

باز کند حلقۀ فریاد را

 

جرأت ابراز به نایم دهد

شعله به سرمای صدایم دهد

 

نام حسین آیۀ آزادی است

وحدت اضداد غم و شادی است

 

هر که حسینی است خدا یار اوست

عرش و ملک تشنۀ دیدار اوست

 

هر که حسینی است ریاکار نیست

سینه‌زن حجره و بازار نیست

 

هر که حسینی است علی محور است 

حلقه‌به‌گوش در پیغمبر است

 

ای پسر عزت و مردانگی

زخمی‌ام از طعنه‌زن خانگی

 

زخمی‌ام از دشنه‌ی اهل ریا

چله‌نشین سپر افترا

 

زخمی‌ام از تیغ ریاکارها

نعره‌زنان سر بازارها

 

عشق من ای فخر زمین و زمان

گوهر تابندۀ هفت آسمان

 

خون خدا ای جَرَیان نفس

باز به فریاد دل ما برس

 

هرکه تو را دید زباطل گسست

لات و منات و هبلش را شکست

 

ای زده هیهات به درماندگی

قطب نمای سفر زندگی

 

ظلم‌ستیزی هدف دین تو 

مرگ چو شهد است در آیین تو

 

میر شهیدان بلاجو شده

باز خلل‌ها به ترازو شده

 

میر جوانان بهشت برین

عشق غریب است به روی زمین

 

شال تو را بر سر دوش افکنم

در حرم ظلم خروش افکنم

 

سبزی آیین تو قانون ماست

مایۀ جوشندگی خون ماست

 

بار دگر شهر سیه‌پوش شد

غلغله در خون سیاووش شد

 

همسفر عشق شدم با حسین

سهم من از هر دو جهان: یا حسین

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×