دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
یک بهشت آزادگی را ساده با جوهر کشیدم

بوم نقاشی به دستم بود و طرح پَر کشیدم با قلم موی خیالم، نقش در دفتر کشیدم 

دیدم اما این قلم مو رنگی از جوهر ندارد منّت از مژگان و ناز از دیدگان تَرکشیدم

دختر فاطمه و ابن زیاد؟

کاروان تا به در شهر رسید                                                  لحظه‌ها تلخ‌تر از زهر رسید

 

کوفیان هلهله برپا کردند                                                                  خون دل عترت زهرا کردند

شرح خون سیاوش سرودن

یک دم ای شور بختان بمیرید

سبز و سرخ درختان ببینید

 

این خیابان غرق سپیدار

این همه سرخ سبزینه افکار!

کشتی ناخدای اقیانوس

 

مانده بر خاک تشنۀ صحرا، گام تلماسه‌های اقیانوس

ردّ خاکستری که می‌پیچد، بر نفس‌های گرم هر ققنوس

 

خاک را با تلاطمی خونین، آشنا کرده تربت گل‌ها

قصّه‌ی سرخ ظهر عاشورا، با نگاه غزل شده مأنوس

پنجۀ خدا

زحمت مکش که خاک کنی بر سر این‌چنین

با بازوی بریده مزن پرپر اینچنین

 

با تیغ نه، تو را به امان‌نامه کشته‌اند

آری که می‌برند به کاغذ سر اینچنین

خون‌بهای عشق

 

قرآن به روی نیزه تلاوت کند غریب، آیات کهف با نفس دلربای عشق

گل‌ها به‌رسم مهر به دامن نهاده‌اند، خورشید سر برهنۀ آل عبای عشق

 

آیینه باز شور تماشا گرفته است، در سینه باز عشق تو مأوا گرفته است

محراب هم به سوگ تو نجوا گرفته است، شب با طنین گام سحر هم‌صدای عشق

به مناسبت میلاد حضرت زینب (س)
خدا به کوثر خود داد کوثری دیگر

رسید مژده که ماه جمادی الاولی ست

مه مبارک میلاد زینب کبراست

 

دهید مژده به ختم رسل که این مولود

ولادت دگر پارۀ تنت زهراست

سرود جاری عزت به موج موج فرات

سلام رسم هدایت، سلام  راه نجات طنین آیۀ غیرت، سلام آب حیات  دوباره از تو سرودن، تب ِ قلم و دوات  و من سه نقطۀ اشکم چکیده از کلمات   

عاشورا و قیام موعود (عج)

 

عشق از آیۀ ایثار تو تفسیر شده

واژه‌ها بین صفات تو زمین‌گیر شده

می‌نویسد قلم امشب غزلی شورانگیز

که در آن بیت به بیتش ز تو تقدیر شده

کوتاه سروده
کوچه به کوچه

غم و درد و بلا کوچه به کوچه

تب و اشک و عزا کوچه به کوچه

 

میان کوفه گرداندند سر را

به روی نیزه‌ها کوچه به کوچه

شاه‌ماهی‌ها

 

مشک از دست شاه‌ماهی‌ها

تشنه لب روی ساحل افتاده

ناگهان شانه‌های دریا را

موج سنگین غم تکان داده

دزدی بوسه

سر تو نقش فلک نقش بیابان بدنت

بازی کیست که پیدا شده در سوختنت

 

نتوان برد به تنگی دهان تو حسد

بس که پر خون شده از طعن حسودان دهنت

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×