دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
دلم را می‌برد کرببلا...

نگاهم می‌کند اینجا خدا زود

و می‌گیرد در اینجا هر دعا زود

 

سلام اول هر روضۀ تو

دلم را می‌برد کرببلا زود

 

آرامگاه لاله‌های پرپر

کاش اینجا داشت تکه سایه بانی لااقل

کاش می‌‌دادند بر گریه زمانی لااقل

 

کاشکی می‌‌‌شد بریزی آب بر قبر حسن

کاش اینجا داشت شب‌‌ها روضه‌خوانی لااقل

 

سوی ‌ام البنبن سلام کنیم

می‌رسد از مدینه بوی غم

فاطمه باز دیده گریان شد

چونکه قبر چهار فرزندش

در حریم بقیع ویران شد

 

اوج غربت

فرق دارد جلوه‌اش در ظاهر و معنا حرم

گاه شادی، گاه غم دارد برای ما حرم

 

کل معصومین معز المؤمنین در عالم‌اند

قبرشان قبله است حالا بی حرم یا با حرم

 

مثل ضریح شش گوشه

آخر یه روز شیعه برات حرم می‌‌‌سازه

حرم برای تو شه کرم می‌‌‌سازه

 

آخر برات یه گنبد طلا می‌‌‌سازیم

شبیه گنبد امام رضا می‌‌‌سازیم

 

گلدسته می‌‌‌زنیم چونان صحن کربلا

گرد و غبار غم زده خیمه به سینه‌ام

من زائر قبور خراب مدینه‌ام

 

آنجا که گریه‌‌ها همه خاموش و بی صداست

هرکس بمیرد از غم آن سرزمین رواست

 

بقیع می‌‌‌شود آباد مثل کرببلا

محبت علی و فاطمه، حسین و حسن

محبتی که پدر داده یادمان این است

 

محبتی که سرانجام در حساب و کتاب

رسد به روز قیامت به دادمان، این است

 

مثل کربلا

غبار صحن تو بر درد جان دواست بقیع!

خرابه‌های تو، باغ‌ بهشت ماست، بقیع!

 

تو همچو فاطمه در شهر خویش تنهایی

غریبی و، همه کس با تو آشناست، بقیع!

 

شبیه کرب و بلا

 

گیرم اینجا خراب هم باشد

دائما آفتاب هم باشد

 

دل مهم است بین ما با قبر

گیرم اصلاً طناب هم باشد

 

گنبد فیروزه‌ای

هر چقدر این ‌خاک، باران‌خورده و ‌تر می‌‌‌شود

بیشتر از پیش‌تر جانش معطر می‌‌‌شود

 

این حریم آسمانی گنبدش فیروزه‌ای ست

روز و شب مفروش با بال کبوتر می‌‌‌شود

 

تخریب بقیع

مرغ جان ناله کند بابت تخریب بقیع

زده آتش به دلم صحبت تخریب بقیع

 

وحدت آن روز نشد یار، مسلمانان را

تا اجانب نکند جرئت تخریب بقیع

 

میزبان و میهمان

شبیه این زمین در آسمان‌ها آسمانی نیست

ندارد وسعتی، اما به وسع او جهانی نیست

 

به جای گنبد و گلدسته، کفتر‌ها نما دارند

نشانی ساختند آخر که مانندش نشانی نیست

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×