دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
سلام فرستادن به اصحاب کبار حضرت اباعبدالله (ع)

باز می‌خواهم نوایی سر کنم

عاشقان را جمله مستحضر کنم

 

عاشقان رهرو بازار عشق

جان نثاران ره دلدار عشق

نشانۀ عشق

آن شب، شب عاشقانۀ عشق  

می‌خواند فلک، ترانۀ عشق

هفتاد و دو عاشق سلحشور  

رفتند به بیکرانۀ عشق

 

خاک لاله فام

 

اى کشته‌ی اشک‌ها! به نام تو سلام!

 بر شور محرّم الحرام تو سلام!

 

هفتاد و دو گل به کوى تو پرپر شد

 بر خاک همیشه لاله فام تو سلام!

پروانگان سوخته

 

ای هواخواهان جان‌باز حسین!

هم‌دم و هم‌راه و هم‌راز حسین!

 

ای ز جان‌بگْذشتگان کربلا!

ای به خون‌آغشتگان کربلا!

وصف هفتاد و دو تن

 

بر سرم افتاده هفتاد و دو شور

در دلم افتاده هفتاد و دو نور

 

می‌سزد هر لحظه هفتاد و دو بار

بر لب آرم وصف هفتاد و دو یار

بستان عشق

چون به دشت کربلا، سلطان عشق

مانْد تنها در صف میدان عشق

 

لشکر غم، حمله‌ور از شش طرف

دشمنان از چار جانب بسته صف

 

 

بزم‌آرا

بزم‌آرای قضا در کربلا

چون صلا زد عاشقان را بر بلا

 

تشنگان باده‌ی جام الست

آن بلا‌جویان مست می‌پرست،

 

مردان حق

آنان که در طریق وفایش، قدم زدند

پا بر سرِ کلاه کی و جام جم زدند

 

مردان حق که فانی مطلق به حق شدند

از عرصۀ حدوث، قَدم تا قِدم زدند

 

دردمندان عشق

 

رهروانی که ز جان، در طلب جانانند

در سر کوی شهادت، همه سرگردانند

 

تو مپندار که در راه وفا درمانند

دردمندان غم عشق که بی‌درمانند

رحمت محض

 

این نوخطان که در یَم خون، آرمیده‌اند

«آرام جان و مونس دل، نور دیده‌اند»[i]

 

خون است و خاک و نعل ستوران و آفتاب

«پیراهنی که بر تن ایشان بریده‌اند»

 

لیلۀ پرواز

کربلا بود و شب عاشور بود

                        صحبت از ایثار و عشق و شور بود

 

لیلۀ از خویش گردیدن جدا

                        لیله‌ی پرواز کردن تا خدا

فرصت باقی

 

از محرّم چون شب عاشور شد

                        نینوای عاشقان، پُرشور شد

 

آفرینش بُد ز ماهی تا به ماه

                        جملگی مبهوت بر احوال شاه

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×