دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
رباعی

 

شعبان شد و میلاد سه روح احساس

سجّاد و حسین بن علی و عبّاس

 

از گلشن سرسبز ولایت سر زد

دو دسته گل محمّدی، یک گل یاس

 

حضرت عباس

 

شاه معنى چون براندازد نقاب

خانۀ صورت شود از بُن، خراب

 

چیست صورت؟ عشق جان و عشق تن

چیست معنى؟ عشق جانان باختن

قصیده‌ی فراتیّه مصیبت قمر بنی هاشم (ع)

ای فرات! ای از تو در حسرت، زلالِ سلسبیل!

سلسبیلت، جانِ دل بنْمود اندر ره، سبیل

 

گر چه در ظلمت نداری راه؛ امّا هم‌چو خضر

از روان‌بخشی، زلالت آب حَیْوان را، دلیل

 

فروغ چشم و چراغ دل چهار امام

    

هماره تا که خدا را بود ز خلق سپاس 

درود بر خلف پاک مرتضی عبّاس

 

فروغ چشم و چراغ دل چهار امام

امید یوسف زهرا، حسین خیر النّاس

تعزیه‌داری

کنار بسترم آید شمیم دلکش یاس

ندانم آمده زهرا به حجره یا عباس

 

من از نوازش یک دست خسته‌ی رنجور

حضور فاطمه را در برم کنم احساس

پاره‌های دل

قصدی به جز فدا شدن و سوختن نداشت

جز این اگر که بود نشانی ز من نداشت

 

آنقدر مرد ساختمش تا در امتحان

یک نهر تشنه بود و غم خویشتن نداشت

ازدحام زخم

بی‌تاب دوست بودی و پروا نداشتی

در دل به غیر دوست تمنا نداشتی

 

مادر! شنیده‌ام که تو در ازدحام زخم

جز ذکر یا حبیب به لب‌ها نداشتی

سهم

پسر ام بنین نقش زمین واویلا

شد شکسته سر او تا به جبین واویلا

 

مادرش نیست ولی فاطمه آمد به برش

خوانده سقای حرم را ز عنایت پسرش

صفحه به صفحه

به سر نعش تو از زندگیم سیر شدم

ای عصایم بنگر بی‌تو زمین‌گیر شدم

 

کار جنگیدن من بعد تو بی‌فایده است

من که با تو هدف نیزه و شمشیر شدم

خاطر

تیغی که جدا دو دست عباسم کرد

دیدی که چه با خاطرِ حساسم کرد

 

این تیغ، مدینه با غلافی سنگین

نیلوفر پژمرده گل یاسم کرد

 

حالا شده جای زمین و آسمان برعکس

ماهی گرفته مشک را بین دهان برعکس

حالا شده جای زمین و آسمان برعکس

 

از بس که زیبایی، سزاوار است ابرویت

سوی دو چشم خویش بردارد کمان برعکس

 

کمان آرشی

در هم است ابروش یا تیغ دو دم برداشته

بسکه چشمش وا شده ابروش خم برداشته

 

از عرب چشمان نافذ را به تذهیب مژه

این کمان آرشی را از عجم برداشته

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×