آیا دین چیزی جز "دوستی" است؟
شما را دوست دارم
حمیده کاشیان
حالا با پایی خون آلود، به امام (ع) میگفت که دوستتان دارم، به خدا محبت شما باعث شده این راه طولانی را تحمل کنم...
حالا با پایی خون آلود، به امام (ع) میگفت که دوستتان دارم، به خدا محبت شما باعث شده این راه طولانی را تحمل کنم...
امسال از این قافله جاماندهایم. این قافله که هزار و اندی سال است خاطرات آنروزها را زنده میکند.
هر قدرهم تصور کنیم .... امسال همسفر پسر فاطمه نشدیم!
چه اجابت نزدیکی و چه وعده صادقی! که گفته بودند بهشت بر زائر این سفر واجب میشود. من پا به پای بهشت راه میروم تا جنه الله فی ارضه...
اما به درب صحن که رسیدی پیش از آنکه اشکهایت را پاک کنی دعا کن برای آن بازمانده از نسل عاشورا که شاید پای تک تک عمودها گریسته است... .
فکر کن در مسیر 80 کیلومتری، بین بیست میلیون زائر، دو نفر دنبال هم بگردند.
دو نفر که هیچ نام و نشانی از هم ندارند.
بهترین قسمتش نه غذاهای گرم و لذیذ روستاییان بین راه است و نه طعم پرتقال های شیرین و به یاد ماندنی باغ هایشان!
شاید اگر آب های خنک و گوارای بیابان نشین ها هم نبود باز هیچ چیزی با آن قابل مقایسه نبود!
شاید اگر اهل عراق به زور تو را در خانه هایشان مهمان نمی کردند و پاهایت را که پیاده آمدن مجروحشان کرده بود، مداوا نمی کردند، باز هم از ته قلب عاشق اربعین می بودی!
پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.
×