دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
دلتنگ

عمری‌ست که دلتنگ توأم، می‌آیم

مولا! به غریبی‌ات قسم می‌آیم

 

از صحن نجف دوباره ان‌شاء‌الله

با پای پیاده تا حرم می‌آیم

یک پنجره از شوق

هر قدم یک پنجره از شوق واکردی به سویم

می‌توانم از همین جا عطر صحنت را ببویم

 

قطره‌ام‌ اما سر دریا شدن دارم دوباره

می‌روم خود را در اقیانوس نور تو بشویم

مصیبت اربعین (۲)

         

بر سر کوی تو جسمی ناتوان آورده‌ام

قامتی خم گشته از جور زمان آورده‌ام

 

بر مزار تو، حسینم! اینک از شام خراب

از زنان و کودکان یک کاروان آورده‌ام

مصیبت اربعین (۱)

      

کاروانی است کز او سوز درا می‏‌آید

این درا بین که چه با شور و نوا می‌‏آید

 

کربلا بار دگر کرببلای دگر است

زینب غم‌زده از شام بلا می‌‏آید

ترکیب بند حضرت زینب (س)، بند نهم

بعد از چهل غروب چهل سال پیرتر

زینب اسیر بود و نگاهش اسیرتر

 

خواهر رسیده است برادر بلند شو

بگذار تا ببیندت این بار سیرتر  

 

بعد از چهل غروب همان داغ اول است

چشم من و نگاه تو کل مسیر، تر 

 

کوتاه سروده
بر می‌گردد

با ناله و شور و شین بر می‌گردد

با مویۀ زینبین بر می‌گردد

 

انگار پس از چهل غروب خونبار

امروز سر حسین بر می‌گردد

اربعینی دیگر

با زخم دل و زخم جبینی دیگر

با ناله و آه آتشینی دیگر

از ماتم خواهر تو باید جان داد

از راه رسیده اربعینی دیگر

چهل شط خون سرگردان

چهل طلوع... چهل صبح زرد بی‌خورشید زمین! به دور مدارت نگرد بی‌خورشید

چهل غروب، چهل شطّ خون سرگردان که از مدار زمین گشته طرد بی‌خورشید

نمی‌دانم دوباره می‌رسم تا کربلا یا نه

هوای اربعین دارد دل بیچاره‌ام یارا

نگاهی کن نگاهی کن دل بیچارۀ ما را

 

نمی‌دانم دوباره می‌رسم تا کربلا یا نه

کنم جاری به لب آقا قسم بر جان زهرا را

اربعین پای پیاده از نجف تا کربلا

لطف کن این قطره را تا رود و دریا هم ببر

ابرهای رحمتت را سمت صحرا هم ببر

 

سوی کنعان بوی پیراهن خبر را می‌برد

یک خبر از جانب خود به زلیخا هم ببر

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×