دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
به مناسبت ولادت امام سجاد (ع)
به حیرت است کنار حَجر دو چشم هشام

 

نشیب‌های دل من فراز می‌خواهد

فراز اشک مرا در نماز می‌خواهد

 

مؤید است به روحُ القُدس قلم اما

برای شعر سرودن نیاز می‌خواهد

پیش او شکوه می‌کند زینب

بعد یک اربعین رسید از راه   غم به قلبی  صبور می‌آید 

قتلگه را دوباره می‌بیند  آنکه از راه دور می‌آید 

رقیه

زرد و کبود و سرخ شد امّا هنوز هم

دارد عزای دیدن بابا هنوز هم

 

تا تاول دوباره‌ای از راه می‌رسد

با گریه آه می‌کشد آن را هنوز هم

گیسوانم حکایت یلدا

من نهال سه ساله‌ای بودم، زیر بار غمت خمیده شدم

مثل گل بودم و ولی افسوس، به روی دست عمه چیده شدم

 

صورتم مثل ماه شب زیبا، گیسوانم حکایت یلدا

در زمستان بی کسی اما، ناله کردم پر از سپیده شدم

گنجشک پر

مخواه دخترکت از تو بی خبر باشد

بدون من به سفر می‌روی پدر؟ باشد!

 

میان راه دلت تنگ شد خبر دارم

که آمدی تو به دنبال همسفر؛ باشد

بوی گل

طایر گلزار وحی! کجاست بال و پرت؟ که با سرت سر زدی به نازنین دخترت

ز تندباد خزان شکفته‌تر می‌شوی می‌شنوم هم چنان بوی گل از حنجرت 

مونس من

کاروان رفت و من سوخته دل جا ماندم آه کز ناقه بیـفتادم و تنها ماندم

همرهان بی خبر از من بگذشتند و دریغ منِ وحشت زده در ظلمت صحرا ماندم

بر مزار حضرت رقیّه (س)

آن کو در این مزار شریف آرمیده است

امّ البکا رقیّۀ محنت کشیده است

 

این قبر کوچک است از آن طفل خردسال

کز دهر سالخورده بسی رنج دیده است

ابر سیلی

دخترم بر تو مگر غیر از خرابه جا نبود 

گوشۀ ویرانه جای بلبل زهرا نبود

 

جان بابا خوب شد بر ما یتیمان سر زدی

هیچ‌‌کس در گوشۀ ویران به یاد ما نبود

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×