دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
قسم به اشک

از آن زمان که خدایم سرشت تا باشم

نوشت تا که فقط عاشق شما باشم

 

نوشت با همه کس غیر تو غریب شوم

نوشت تا که فقط با تو آشنا باشم

 

دلم ز غیبت طولانی‌ات پریشان است

بیا به حال خرابم دعا نما مهدی

مرا ز قید معاصی رها نما مهدی

 

مرا که غافلم از لطف بی حدت مولا

بیا ز ورطۀ غفلت جدا نما مهدی

 

قطره بودم، در حریم کربلا دریا شدم

راه را گم کرده‌ام، آواره و تنها شدم

یاد آقایم نبودم، غرق در دنیا شدم

 

دل سپردم به همه، الا عزیز فاطمه

حق من بوده دچار غصه و غم‌ها شدم

 

دادخواه خون خدا

ای بر فراز چرخ، رسیده خروشتان

بر طوفان نوح کرده به پا، جنب  و جوشتان

 

پیوسته بود بار ولایت به دوشتان

من مهدی‌ام که ناله‌ام آید به گوشتان

 

شب انتظار

 

اومدم دعا کنم تا که بیای

هی خدا خدا کنم تا که بیای

بعداز این می‌خوام که همراه دعا

دوری از خطا کنم تا که بیای

 

حقیقت عزّت حسینی

دوباره دارد سرم هوایت، دلم امیدت، لبم نوایت

من و توسّل به دست هایت، تو و ترحّم به بینوایت

 

من و نشستن سر مسیرت، عزیز نرگس منم اسیرت

اسیر چشمان دلپذیرت، فقیر یک لحظه اعتنایت

زینب و روضه‌های کوفه و شام

حال امروز چشم‌هایم باز

مثل ابر بهار، بارانی ست

یوسف امروز هم نیامده و

شهر در اضطراب کنعانی ست

نسیمی از طرف کربلا نمی‌آید

چه کرده‌ایم که آن آشنا نمی‌آید

پیامی از سر کویش به ما نمی‌آید

 

چه کرده‌ایم، گره خورده کارمان اینقدر

چه کرده‌ایم که مشکل گشا نمی‌آید

ذکر گره‌گشا

در شب تو روشنایی اگر یافتی بگو

در غصه، آشنایی اگر یافتی بگو

 

در بزم ما اشاره کم از قیل و قال نیست

از ما تو هوی وهایی اگر یافتی بگو

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×