دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
حسین سرچشمۀ موّاج عشق

شب شد و این چرخ نیلوفر تماشایى بُوَد

همچو میلیون‌ها شب دیگر تماشایى بُوَد

 

نوعروس آسمان در پرده‌هاى نقره فام

با هزاران چشمک اختر تماشایى بُوَد

قبلۀ هستى

حسین قبله‌ی هستى بُوَد؛ سلام بر او!

 که هر چه هست گذارند احترام بر او

 

على الدّوام رسد چون که فیض او همه را

 سلام عالم و آدم على الدّوام بر او!

 

 

لالۀ سرخ‌روى عشق

امشب ز مدینه بوى عشق آید

 فریاد حق از گلوى عشق آید

 

از دامن سبز عصمت زهرا

 آلاله‌ی سرخْ‌روى عشق آید

 

بند هشتم

اى نگاهت ز کیمیا بهتر!

 خاک راهت ز توتیا بهتر!

 

زخم مهر تو خوش‌تر از مرهم

 درد عشق تو از دوا بهتر

 

 

بند ششم

 

تا بُوَد شمع بر هوا، محتاج

 تا بُوَد درد بر دوا، محتاج،

 

آن چنانى که ماهى و مرغند

هر دو بر آب و بر هوا، محتاج،

حسین بحر کرم

 

هر کسى در پى گم‌گشته‌ی ما می‌گردد

دل، جدا می‌رود و دیده، جدا می‌گردد

 

بر سر راه، چو فطرس به حریم کرمش

دل هر جایى ما، در همه جا می‌گردد

 

بند چهارم

 

تا گشود آن مه دل‌آرا چشم

 پرتو افزود مصطفى را چشم

 

گفت تکبیر، بر جمال حسین

 چون که افتاد مرتضى را چشم

بند سوّم

 

فلک علم، اختر آورده

 صدف عشق، گوهر آورده

 

پدر مهربان هستى بین

 پا به دامان مادر آورده

قبلۀ هستى

حسین، قبله‌ی هستى بُوَد؛ سلام بر او!

 که هر چه هست گزارند احترام بر او

 

على الدّوام رسد چون که فیض او همه را

 سلام عالم و آدمى على الدّوام بر او!

 

آفتاب عاشورا

آن گل که دل انگیزترین گل‌ها بود

آرایش باغ عصمت زهرا بود

 

در پرده‌ی میلاد جهان‌تاب حسین

تابیدن آفتاب عاشورا بود

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×