دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
روسپید

رو سیاهی که می‌رسد اینجا، عاقبت روسپید خواهد شد

سیب می‌بوید و کنار حسین، در نهایت شهید خواهد شد

 

هرکه گندم نداشت خوشۀ او، هر که خالی‌ترست توشۀ او

خرمنش می‌شود پر از برکت، کوله‌اش پر امید خواهد شد

 

فرمود اگر بی دین شدید، آزاده باشید

حرفی نمانده دوستان و دشمنان را

پر کرده است از نام خود گوش جهان را

 

فرمود اگر بی دین شدید، آزاده باشید

با این سخن دربند کرد آزادگان را

 

رودی در آستانۀ دریا

آنک

مردی در آستانۀ  تردید

ایستاد

نور نوشید، اسیر شبِ انکار نماند

آینه در پس زنگار گرفتار نماند نور نوشید، اسیر شبِ انکار نماند همۀ عمر اگر نفس به او فرمان داد زیر دست منِ خودکامه‌اش این بار نماند  

کوتاه سروده
آه از گناهم

ببین شرمندگی را در نگاهم

من و شرم گناه، آه از گناهم

 

دل اطفال تو لرزید، ای وای

به هنگام تماشای سپاهم

فیض دمادم

مرثیه سر به زانوی ماتم گذاشته

دستی ز غیب، قافیه را «غم» گذاشته

 

شعرم به سمت کرببلا رفت و حُرشدم

دیدم خدا دوباره مَحَلم گذاشته

کوتاه سروده
بر بال فرشتگان به پرواز آمد

از باور تیرگی جدا می‌شد حر

با لشکر نور، آشنا می‌شد حر

 

بر بال فرشتگان به پرواز آمد

در خویشتن خویش رها می‌شد حر

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×