دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
عطر سیب

در حرم پیچید عطر سیب، زائر فیض برد

هرکسی در بارگاهت بود، حاضر فیض برد

 

با بیان روضه‌‌هایت پلک من هم خیس شد

چشم‌هایم چون زمین خشک و بایر فیض برد

 

به یاد کربلا

من و شور و نوا، شب‌‌های جمعه

و قلبی مبتلا، شب‌‌های جمعه

 

قیامت می‌‌شود در صحن قلبم

به یاد کربلا، شب‌‌های جمعه

 

آتش اشک‌

ای خیمۀ عشق از تو بر پا مانده

ای از تو دهان علم هم وا مانده

 

از آتش اشک‌هایتان معلوم است

در کرب و بلا کودکی‌ات جا مانده

 

ذکر حسین گشته دعا و نوای من

از سن کودکی شده غم آشنای من

باد خزان وزیده به دولت سرای من

بغض و شرر گرفته مسیر صدای من

بالا گرفته کار دل و گریه‌‌های من

 

عرش فتاده از فرس

کاش کمی صرف خدا می‌‌شدم

از همه جز خدا، جدا می‌‌شدم

 

کاش که با نعرۀ «قوموا الیه»

علیه نفس خویش پا می‌‌شدم

 

عید

معنی برو به کرببلا عید کن که حق

روزی هزار بار در آن عید می‌‌کند

 

ما را نوشته‌اند شکار کمند یار

تا نغمۀ حسین نوایش به ما رسید

دادی زدیم و فضل خدایش به ما رسید

 

ما را نوشته‌اند شکار کمند یار

شکرخدا که زلف ر‌هایش به ما رسید

 

بگید: عمو ابالفضل مشکا رو پر کن از آب

دلواپس منی و حواس من به تو نیست

فریادرس منی و حواس من به تو نیست

 

دست منو فشردی، سنگ جفام و خوردی

نذاشتی ول بگردم، منو توو راه آوردی

 

نشناختم تو را

من را همیشه خواندی و نشناختم تو را

از غصه‌ها رهاندی و نشناختم تو را

 

این بندۀ اسیر معاصی و نفس را

از درگهت نراندی و نشناختم تو را

 

عید سعید قربان

عید سعید قربان، ز اعیاد مسلمین است

دل‌های ما در این روز، شاد از سرور دین است

 

خیل خلیلیان را، این موهبت مبارک

محبوس گشته ابلیس، مأیوس در کمین است

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×