دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
ناخدا

تا خدا در عالم امکان، خدایى می‌کند

 کشتى دین را حسینش ناخدایى می‌کند

 

گویى از گردونۀ هستى به دور افتاده است

 هر که از دربار او فکر جدایى می‌کند

 

مدح حضرت علی اکبر (ع)
در خَلق و خُلق و منطق خود، چون پیمبری

هرگز ندیده چشم فلک چون تو دلبری

پور حسین فاطمه و روح پروری

 

لب وا کنم به مدح کدامین صفات تو

کز حدّ وهم و فهمِ خلائق، تو برتری

پیش پایت سر خوبان دو عالم به سجود

ای که از طلعت تو شمس و قمر آشفته

شب پریشان شده، دامان سحر آشفته

 

جوهر از وسعت اوصافِ تو لب خشکیده

و به توصیف تو ارکان هنر آشفته

 

رحمه الواسعه‌ای، عرش خدا مسند توست

به کران تو بلندای نظر آشفته

کوتاه سروده
خشکی لبش آب حیات است هنوز

داغش به دل خون فرات است هنوز

خشکی لبش آب حیات است هنوز

 

امروز جهان به عشق او پابرجاست

آن عشق که کشتی نجات است هنوز

 

آزاده باش، باری اگر دین نداشتی

ای تکنواز نابغۀ نینوا، حسین!

وی تکسوار واقعۀ کربلا، حسین!

 

ای از ازل نوشتِ سواد سرشت خویش

با سرنوشت غربت خود آشنا، حسین

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×