دسترسی سریع به موضوعات اشعار
هنر کشته شدن
عشق، راهى است که دارد خطر کشته شدن
عاشق آن است که بندد کمر کشته شدن
ماه و خورشید اگر شمع ره زندگى است
کهکشانهاست چراغ گذر کشته شدن
فدای دو دست اباالفضل
دل من فدای دو دست اباالفضل
به قربان چشمان مست اباالفضل
ربود از همه ساقیان گوی سبقت
به چوگان دل، ناز شست اباالفضل
لب تشنه
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها؛ یا اباالفضل
تو از آب میآمدی، مشک بر دوش
و من در تو غرق تماشا؛ اباالفضل
آموخت درس عاشقی و استقامت آب
ای بسته بر زیارت قد تو قامت آب
شرمندۀ مروت تو تا قیامت آب
در ظهر عشق، عکس تو لغزید در فرات
شد چشمۀ حماسه زجوش شهامت آب
به روی آینهاش گرد از سفر دارد
رسیده قافله و چشمهای تر دارد
برای ام بنین کاروان... خبر دارد
خدا کند که مراعات سن او بشود
که نقل حادثه بر قلب او ضرر دارد