دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺫﻭﺍﻟﻔﻘﺎﺭ ﺩﻭﺩﻡ

ﺷﯿﺮﺵ ﺣﻼﻝ ﺁﻧﮑﻪ ﻣﺮﺍ ﺧﺎﮎ ﭘﺎﺵ ﮐﺮﺩ

ﻧﺎﻧﺶ ﺣﻼﻝ ﺁﻧﮑﻪ ﻣﺮﺍ ﻣﺒﺘﻼﺵ ﮐﺮﺩ

 

ﻫﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﮐﺮﻣﺶ ﮐﻢ ﻧﻤﯽ‌ﺷﻮﺩ

ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺮﯾﻢ ﺑﻠﮑﻪ ﮐﺮﻡ ﺭﺍ ﮔﺪﺍﺵ ﮐﺮﺩ

ابن ملجم در شب احیاء چه قرآنی گشود

می‌روی با فرق خونین پیش بازوی کبود

شهر بی زهرا که مولا! قابل ماندن نبود

 

با وضو آمد به قصد لیله الفرقت، علی!

ابن ملجم در شب احیاء چه قرآنی گشود

 

مسجد کوفه کجا، پشت در کوچه کجا

ضربت کاری که خوردی، یا علی! آن ضربه بود

آفتاب یگانۀ زینب

آمدی خانه‌ام دلم خوش شد

آفتاب یگانۀ زینب

چقدر خوب شد سری زده‎‌ای

دم افطار خانۀ زینب

نباشم قابل این میهمانی

دل و یاد خدا الحمدلله

سر و شور دعا الحمدلله

 

پس از عمری رفاقت با بدی‌ها

من و یاد خدا الحمدلله

 

به پایم بند و زنجیر گنه بود

شدم ناگه رها الحمدلله

شب مدینه، نجف، غم زهرا

در حریمت شفا نمی‌خواهم

آتشم زن دوا نمی‌خواهم

 

لحظۀ استجابت روضه

از شما جز شما نمی‌خواهم

مناجات

من با تو بال و پر گرفتم یا الهی

کِی دامن دیگر گرفتم یا الهی

 

ده مرتبه نام تو را با اشک بردم

قرآن به روی سر گرفتم یا الهی

 

آغوش تو باز است از بس مهربانی

امشب تو را در بر گرفتم یا الهی

فقط حسین حسین و حسن حسن گفتی

شکسته بالی و با دخترت سخن گفتی

کمی ‌ز غربت خود را برای من گفتی

 

چقدر طعنه شنیدی، چقدر دم نزدی

چقدر حرف خدا را به مرد و زن گفتی

 

ببار ای دیده

ببار ای دیده از داغ علیِ مرتضا امشب

که خون گرید ز داغ او تمام دیده‌ها امشب

 

به تیغ ابن ملجم شد روان خون سر مولا

که از این داغ می‌نالد همه ارض و سما امشب

 

غلام درگهت عالیجناب خواهد شد

شبی هم این دل ما انتخاب خواهد شد

برای خلوت اُنست خطاب خواهد شد

 

مکش زخیمه دل‌ها عمود مِهرت را

که آسمان به سر ما خراب خواهد شد

 

زائران حرم جد تو را می‌بخشند

قبل از آنکه بنویسند جزای همه را

می‌سپارند به تو قدر و قضای همه را

 

شب قدر است ولی قدر نمی‌دانیمت

که تو باید بدهی اجر و سزای همه را

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×