دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
مناجات

بندۀ نفسم شدم، سوز و نوایم رفت، رفت

از نفس افتادم و حال دعایم رفت، رفت

 

غفلتم توفیق توبه کردنم را برده است

از قنوتم رَبَّنٰا إغْفِرْ لَنٰایم رفت، رفت

ارث مادر

زل می‌زند با چشم‌های تر به مادر

هی فاطمه در لحظۀ آخر به مادر

 

سرمایه‌اش را داد پای دین خدیجه

پس در قبالش هدیه شد کوثر به مادر

وای از غروب روز عاشورا...

ای همسر با غیرت طاها خدیجه

ای شان تو بالاتر از بالا خدیجه

 

روح بلندت اوج اَوْاَدْنا خدیجه

تو دائم الْاِنفاق هستی یا خدیجه

ای دو چشمت بر حسینت‌ اشکبار

مصطفی ممدوح، مداحش خداست

لیک مداح خدیجه مصطفاست

 

آنکه دامادش علی مرتضاست

دختر او حضرت خیرالنساست

مناجات

در سحر چشم که گریان بشود خوب‌تر است

سائلت پاره گریبان بشود خوب‌تر است

 

گرچه موسی ست مناجاتی طور تو ولی

گر خدا همدم چوپان بشود خوب‌تر است

 

روسیاهی که به همراهی خوبان برود

بر در کهف نگهبان بشود خوب‌تر است

جای بهشت، کرب و بلا روزی‌ام کنید

هر کس برای توبه مصمم نمی‌شود

با صد هزار موعظه آدم نمی‌شود

 

امروز اگر که فرصت توبه هدر دهیم

فردا همین مجال فراهم نمی‌شود

مقتل شیر خدا، محراب شد

 

ای خدا،‌ ای بی نیاز چاره ساز

بارالها، خالق بنده نواز

 

ای کریم ذوالعطا و فضل وجود

ای به سمتت کلَّ شیٍ فی السجود

او جلوۀ ربانی شب‌های قدر است

امشب شب سقایی یعسوب دین است

پیمانه‌ها دست‌ امیرالمؤمنین است

 

بر تشنه کامان حرم سقاست حیدر

بر حضرت زهرا قسم آقاست حیدر

فزون کن به قلبم غم کربلا را

بخوان امشب ای دل سمیع الدعا را

صدا کن خدای سریع الرضا را

 

الهی به حق رسول امینت

امانی بده بندۀ بینوا را

صحبت از شیر شد و رفت دلم کرب وبلا

نخلى از اشک تو سیراب نگردید دگر

از همان لحظه که بر فرقِ تو شمشیر آمد

 

حوریان هم به عزاى تو سیه پوشیدند

تا به گوش فلکت، نعرۀ تکبیر آمد

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×