دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
نذر حضرت ام‌کلثوم (س)
قدر خود از بوسۀ زیر گلو هم سهم داشت

ارث فامیلی یتیمی بود و او هم سهم داشت آه در این گنج موروثی عدو هم سهم داشت

 

اشک زهرا، اشک حیدر، آبروی عالم است قدر وسع خویش از این آبرو هم سهم داشت

در قتلگه پیش برادر گریه می‌کرد

از درد غربت داشت کوثر گریه می‌کرد

زهرا به روی قبر مادر گریه می‌کرد

 

خاک مزار مادرش را می‌گرفت و

با دست خود می‌ریخت بر سر گریه می‌کرد

 

یاد گذشته یاد آینده برای

این مادر و دختر، پیمبر گریه می‌کرد

بانو! تو هم گفتی حسین، اشکت روان شد؟

تو می‌روی و تازه غم ها پا بگیرد

بعد از تو تنهاییِ من معنا بگیرد

 

بانو! فقط نام تو اُمّ المؤمنین است

آن زن اگر چه نام زیبا را بگیرد

 

با رفتن تو گوشه‌ای از خانه، تنها

زانوی غم را در بغل، زهرا بگیرد

ای داغدار لعل لب و چوب خیزران

ای قبلۀ نمازگذاران آسمان 

ای خلق عالمت به سر سفره میهمان 

 هجر تو کرده قامت اسلام را کمان 

 

الغوث یا بن فاطمه الغوث الامان 

عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

مدیون گریه‌های فراوان زینبم

ایوب دل شکستۀ با آن همه مقام

 شاگرد درس صبر دبستان زینب است

 

 هرگز نگو که چادرش آتش گرفته است!

 این شعله‌های خیمه، گلستان زینب است

جان صبر هم به لب رسیده است

باز چشم من چه خواب دیده است؟

باز دست من چه آفریده است

 

صخره‌ای سیاه با شقاوتش

دست و پای آب را بریده است

غیرت مرتضی به بازویش

بر در خیمه ایستاده سوار  به اشارت که گاه پیکار است می‌‏نماید نگاه باز پسین  که دگر نوبت علمدار است

کوتاه سروده
مجنون

آشفتگی از نگاه مجنون پیداست

از آتش گونه­‌های گلگون پیداست

 

از دورترین نقطه به او خیره شوید

مانند جزیره‌­ای که در خون پیداست

تنها دلیل بارش باران واژه‌ها

شاعر نشسته بود کناری و می‌نوشت بنیاد واژه را به گل عشق می‌سرشت بذر محبتی که به بستان واژه کشت شعری شد و رسید به دروازۀ بهشت

 

کوتاه سروده
ندیدم بعد تو یک روز راحت

ندارد وسعت داغم مساحت

ندیدم بعدِ تو یک روز راحت

 

مرا از کربلا بردند اما

دلم جا ماند بین قتلگاهت

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×