دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
آستانه

با روشنی نام تو شب‌ها منورند

نام تو را همیشه و هر جای می‌برند

 

نام تو آستانۀ صبح سعادت است

شب را به شوق خاک درت سر می‌آورند

بارگاه قرب

در بارگاه قرب تو جان‌ها چه کم بهاست سرهای قدسیان همه بر روی نیزه‌هاست 

هفتاد ودو مسیح ولی بر صلیب نه  هفتاد ودو مسیح که سرهایشان جداست 

ترکیب بند حضرت زینب (س)، بند یازدهم

صد کربلاست زینب و صد کربلا حسین

ستر خداست زینب و خون خدا حسین

 

با پای دل صبور و وفا دار مانده است

تا پای جان سراسر این راه با حسین

یک عمر خواندی از غم آقای تشنه لب

خورشید سر زد از سحرت أیها الغریب

از سمت چشم‌های ترت أیها الغریب

 

تو ابر رحمتی که به هر گوشه سر زدی

باران گرفت دور و برت أیها الغریب

کوتاه سروده
دلم آتش گرفت از هرم آهت

شکفتم مثل گل با هر نگاهت

دلم آتش گرفت از هرم آهت

دعا کردم که با لب‌های خشکم

بمیرم در کنار قتلگاهت

بر تو چه گذشت...

در یورش آن سپاه بر تو چه گذشت

بی یاور و بی پناه بر تو چه گذشت

 

لشگر همه سوی تو هجوم آوردند

در گودی قتلگاه بر تو چه گذشت

وداع

نگران بودم از این لحظه وآمد به سرم زینب و روز وداع تو؟ امان از دل من

این همه رنج و بلا دیدم و چشمم به تو بود تازه با رفتنت آغاز شده مشکل من 

ماه زینب! چه دلربا شده‌ای

جلوۀ ذات کبریا شده‌ای

کعبۀ تیغ و نیزه‌ها شده‌ای

 

زیر این چکمه‌های زبر و خشن

مثل قالی نخ نما شده‌ای

مسیح بر خاک

            

گودال قتلگاه پر از بوی سیب بود

 بر خاکِ داغ صورت شیب الخضیب بود

 

بر جای بوسه‌های نبی خنجر عدو

 خنجر نمی‌برید و برایش عجیب بود

 

 

در سوگ حضرت رقیه (س)
گل و پروانه

ملیکه‌ای که سماوات در پناهش بود هزار مرثیه در عمق هر نگاهش بود

قیام کرد علیه خزان چو ابر بهار و قطره قطرۀ چشم ترش سپاهش بود

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×