دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
با خود اضافه چادر و معجر بیاورید

دیگر برای پر زدنم پر بیاورید

هفت آسمان برای کبوتر بیاورید

 

غربت توان دیدن من را ربوده است

این خار را ز چشم ترم در بیاورید

بیا و بعد علی با حسین خوبی کن

فضای تو چقدر غم فزاست ای کوفه

بگو امام غریبت کجاست ای کوفه

 

صدای یا ابتا از خرابه‌ها آید

تمام شهر پر از این صداست ای کوفه

به مناسبت شهادت امام علی (ع)
چندی است مانده سفره‌ها بی نان و خرما

 

بی آشنا مانده غریبی بین خلقت

دیگر نمی‌آید صدای پای غربت

 

چندی است مانده سفره‌ها بی نان و خرما

دیگر ندارد کوفه شبگرد محبت

روضه‌خوان چشم‌های حضرت شد

چشم‌هایش پر از تبسم بود

چشم نه آسمان هفتم بود

 

آسمان نه، شکوه این خلقت

در طلوع نگاه او گم بود

در کوفه یا در کربلا فرقی ندارد

مشت خدا در پیش چشم خلق وا شد کعبه دهان وا کرد و رازی بر ملا شد

نرخ خدا بالا و بالا رفت آنی بازار آمد در کف رکن یمانی

زبان حال امام علی (ع) در بستر شهادت
گذشت آب از سرم، اما تو با زینب مدارا کن

خدایا مشکل از کار منِ مشکل‌گشا وا کن

بُوَد درمان من زهرا، مرا مهمان زهرا کن

 

اجل از بعد زهرا منتظر بودم که برگردی

بیا امشب علی را بین شهر کوفه پیدا کن

زبان حال امام علی (ع) در بستر شهادت
به ابالفضل سپردم که کنارت باشد

درد دل‌هام برای تو حسین بسیار است

بسته‌ام بار سفر چشم به راهم یار است

 

خوشی عمر مرا بود به نُه سال فقط

بعدِ زهرا علی از دست فلک بیزار است

کوتاه سروده
بیا ... نیا

در شهرِ هزار رنگ بی مهر و وفا

در جمعِ حرامیانِ بی‌شرم و حیا

 

ذکرِ لب تو وقتِ شهادت این بود:

ای عشق! بیا، کوفه نیا ... کوفه نیا

کوتاه سروده
تمام کوفه عهدی تازه دارند

من و انبوهی از دلواپسی‌ها

که دارم لشکری از بی‌کسی‌ها

 

تمام کوفه عهدی تازه دارند

برای کشتن تو ای مسیحا

 

ختم روزگار

چشم مرا به وادی تو آفتاب زد

اشک آمد و حجاب به چشم پرآب زد

 

خون شد دل پیالۀ آب از سر نشاط

در پرتو جمال تو باید شراب زد

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×