دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
اى سرزمین کربلا در انتظارت

یک شب که عشقت باز از دل در گذر شد

نام تو را بردم پیاپى تا سحر شد

 

تا صبحدم آن شب به یادت گریه کردم

هر قطره اشکم در پى تو در سفر شد

ای داغدار لعل لب و چوب خیزران

ای قبلۀ نمازگذاران آسمان 

ای خلق عالمت به سر سفره میهمان 

 هجر تو کرده قامت اسلام را کمان 

 

الغوث یا بن فاطمه الغوث الامان 

عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

ببین که همچو ابوالفضل یک قمر آمد

صدا صدای اذان است دل به دریا زن

هوا هوای جنان است دل به دریا زن

 

نسیم حق چه وزان است دل به دریا زن

زمان شستن جان است دل به دریا زن

 

بزن دلت تو به دریا که شاه جان آمد

امیر عشق و وفا، صاحب الزمان آمد

از کربلای تشنۀ دل‌ها عبور کن

تا دست کردگار تو را بی نشان نوشت

گفتم مگر که می‌شود از آسمان نوشت؟

حالا دگر که می‌شود و می‌توان نوشت

باید تو را همیشه امام زمان نوشت

در قامتت رشادت عباس دیدنی ست

ای آفتاب عشق و عدالت شتاب کن

باز آ قنوت باغچه را مستجاب کن

              

این خاک تشنه بی‌تو به باران نمی‌رسد

باغ خزان زده به بهاران نمی‌رسد

 

خورشیدی و زمین و زمان در مدار توست

مولای من بیا که جهان بی‌قرار توست

 

پرچم ثاراللَّهی گیرد به دوش

مرغ جانم در قفس پرواز کرد

از خودیّت تا خدا پرواز کرد

 

خنده، زن، تقدیس کن، تکبیر گو

آشیان بگرفت در آغوش هو

به مناسبت نیمۀ شعبان
از شب میلاد گوید یا لثارات الحسین

سامره امشب ز شب‌های دگر زیباتری

در جلال و در شرف امّ القرای دیگری

 

سر به سر لبریز از عطر گل پیغمبری

جنّه الفردوس یا باغ محمّد پروری

شاعر شدم که ...

پر می‌زنم به بال غزل در هوایتان

تا دور دست روشن دیرآشنـایتان

 

می‌خواهم از خدا دو جهان را و هر چه هست

تـا بـا دو دسـت شـوق بـریـزم بـه پــایتان

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×