دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
سوم محرم؛ شبیه مادر...

شناخت چشم تر عمه این حوالی را

شناخت تک تک این قوم لاابالی را

 

چقدر خون جگر خورد مرتضی شب‌ها

ز یادشان ببرد سفره‌های خالی را

در سوگ آن دخت سه ساله

این چه شوری است که در ماتم آن دُرّ و گُهر

می‌دهم چاک گریبان و کنم خاک به سر

 

در عزایش همه از پیر و جوان، انس و ملک

غرق در ماتم و دل‌ها همه شد خون جگر

وصیت حضرت ام البنین به قمر بنی هاشم‌؛ حرکت کاروان به کربلا

قصد کرده است از وطن برود

پنجمین رکن پنج تن برود

 

این حسین است که غریب شده

کاش می شد که با حسن برود

بهشت سرخ

اینجا بهشت سرخ بدن‎های بی سر است

اینجا نگارخانۀ گل‎های پرپر است

 

اینجا منا و مشعر و بیت‌الحرام ماست

اینجا حریم قرب شهیدان داور است

کاش...

کاش می‌شد بنویسم که گرفتار شدم  مثل خورشید گرفتار شب تار شدم

  مرد این شهرم و بر پیرزنی مدیونم  این هم از غربت من بود که ناچار شدم 

یار اباعبدالله

بنویسید مرا یار اباعبدالله

اولین بندۀ دربار اباعبدالله

 

منتظر ماندۀ دیدار اباعبدالله

من کجا و سر بازار اباعبدالله

لب و دندان

مـن لالـۀ خونیـن گلستــان حسینم

طاووس جـدا مانـده ز بستان حسینم

 

در پیچ و خم کوچه، غریبانه دل شب

پـرسوختـۀ شمـع شبستـان حسینـم

قاصد

از من نثار جان شریفت، سلا‌‌م‌ها

ای محترم شده به سلامِ امام‌ها

 

ای قاصدی که جان تو امضای نامه بود

از تو گرفته «نامه بَری»، احترام‌ها

دیوار غصه

دیوار غصه بر سرم  آوار  شد حسین

تاریخ رنج فاطمه  تکرار  شد حسین

 

آییـنۀ صــداقت   قلب    تمام   شهر

مجروح تازیانۀ  زنــگار   شد  حسین

بوی محرم

بوی محرّم آمده ما را صدا کنید

ما را دوباره در غم خود مبتلا کنید

 

سالی به انتظار شما گریه کرده‌ایم

شاید به چشم ما قدمی آشنا کنید

وقت عزا

ای دل محرّم آمده، وقت عزا شده

ماه عزای حضرت خون خدا شده

 

ماتم میان چشم همه موج می‌زند

چشمان گریه چشمۀ شور و شفا شده

آدم

دنیا بدون روضۀ آقا جهنم است

یعنی بهار نوکری ما محّرم است

 

شکر خدا که خرج عزای تو می‌شوم

روضه به کار و زندگی ما مقدم است

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×