- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۴/۰۱
- بازدید: ۳۸۰۸
- شماره مطلب: ۶۸۲۲
-
چاپ
ماه خزان
دوباره سینۀ سوزان سراچۀ غم شد
دوباره غم به دلم، ره گشود و همدم شد
چه شورشی و چه هنگامه و چه غوغایی است؟
که هر که را نگرم در عزا و ماتم شد
هر آنکه قصۀ جانسوز کربلا بشنید
روان ز دیدۀ او اشک ماتم و غم شد
صد آه و درد وفغان، ماتم و مصیبت کیست؟
که سوگوار و عزادار خلق عالم شد
چه شد که قلب فاطمه محزون و پر الم است
چرا علی است نوحهگر و دل نگار خاتم شد؟
فدای آن شه مظلوم، سید الشّهدا
که در جنان به عزایش رسول اکرم شد
هلا به گوش زمان، میرسد ندای حسین
رسید ماه شهادت، مه محرّم شد
روان به کرب و بلا کاروان مشتاقان
خوش آن کسی که مرادش، خدای اعظم شد
در آن زمآن که خزان گلشن حسینی شد
زمانه در غم آن سیّد مکرّم شد
شفق ز داغ لالهرخان اشک خون میریخت
فلق نظارهگر خون، به جای شبنم شد
فلک لباس عزا بر تنش به سوز و گداز
ملک به تعزیت آن عزای مؤلم شد
قیام سرخ حسین از برای قرآن بود
که دین ز همّت او استوار و محکم شد
نکرد بیعت با ظالم و نه تن به ذلّت داد
نه زیر بار ستم رفت و نی سرش خم شد
بماند عدل و عدالت ز خون پاک حسین
کتاب کفر و ضلالت نماند و در هم شد
بسوز «محسن صافی» که روز عاشورا
زمین کرب و بلا چشمهساری از دم شد
-
آئینه دامن
آیا شود یک صبح روشن با تو باشم؟
من باشم و تو باشی و من با تو باشم
من باشم و تو در دیار آشنایی
در سرزمین یاس و سوسن با تو باشم؟
-
غریبستان ویران
دل مهدی هنوز آزرده از ظلم پلیدان است
هنوز او سینهاش خون از غریبستانِ ویران است
هنوزش نیست جز اشکِ غم و اندوهِ ویرانی
به قلب نازنینش، محنت و رنج فراوان است
-
عرفات
اینجا عرفات است، بیا گریه کنیم
در درگه رحمت خدا گریه کنیم
اینجا عرفات است، در اینجا باید
با قلب شکسته، بیریا گریه کنیم
اینجا عرفات است، بیا توبه کنیم
با ناله و عجز و التجا گریه کنیم
-
مهر خداوندی
الا ای عاشقان مژده که آمد نیمۀ شعبان
ز بوی تو گل نرجس جهان گردیده چون رضوان
ز جا برخیز ای ساقی ز باده مست مستم کن
جدایم کن ز دلتنگی، بنوشانم می عرفان
ماه خزان
دوباره سینۀ سوزان سراچۀ غم شد
دوباره غم به دلم، ره گشود و همدم شد
چه شورشی و چه هنگامه و چه غوغایی است؟
که هر که را نگرم در عزا و ماتم شد
هر آنکه قصۀ جانسوز کربلا بشنید
روان ز دیدۀ او اشک ماتم و غم شد
صد آه و درد وفغان، ماتم و مصیبت کیست؟
که سوگوار و عزادار خلق عالم شد
چه شد که قلب فاطمه محزون و پر الم است
چرا علی است نوحهگر و دل نگار خاتم شد؟
فدای آن شه مظلوم، سید الشّهدا
که در جنان به عزایش رسول اکرم شد
هلا به گوش زمان، میرسد ندای حسین
رسید ماه شهادت، مه محرّم شد
روان به کرب و بلا کاروان مشتاقان
خوش آن کسی که مرادش، خدای اعظم شد
در آن زمآن که خزان گلشن حسینی شد
زمانه در غم آن سیّد مکرّم شد
شفق ز داغ لالهرخان اشک خون میریخت
فلق نظارهگر خون، به جای شبنم شد
فلک لباس عزا بر تنش به سوز و گداز
ملک به تعزیت آن عزای مؤلم شد
قیام سرخ حسین از برای قرآن بود
که دین ز همّت او استوار و محکم شد
نکرد بیعت با ظالم و نه تن به ذلّت داد
نه زیر بار ستم رفت و نی سرش خم شد
بماند عدل و عدالت ز خون پاک حسین
کتاب کفر و ضلالت نماند و در هم شد
بسوز «محسن صافی» که روز عاشورا
زمین کرب و بلا چشمهساری از دم شد