مشخصات شعر

قصور این همه شمشیر قد بلندت کرد

 

همین که کردی ادا رسم دست بوسی را

شبیر داد به دستت عصای موسی را

 

به روی اسب نشستی شبیه بابایت

ندیده چشم فرشته چنین جلوسی را

 

تو در مبارزه بارز شده جوانمردی!

رها کن آینه با سنگ، دیده بوسی را

 

نبات، طعم عمود است و نقل مزۀ سنگ

خدا به خیر کن این مجلس عروسی را

 

سفیدی وسط سینه بر نمی‌تابد

هلال قرمز این نعل‌های طوسی را

 

قصور این همه شمشیر قد بلندت کرد

به شوق قصر ببین رقص چاپلوسی را

 

غریبه راه ندارد به بزم ابن غریب

برو ببند در روضۀ خصوصی را

 

قصور این همه شمشیر قد بلندت کرد

 

همین که کردی ادا رسم دست بوسی را

شبیر داد به دستت عصای موسی را

 

به روی اسب نشستی شبیه بابایت

ندیده چشم فرشته چنین جلوسی را

 

تو در مبارزه بارز شده جوانمردی!

رها کن آینه با سنگ، دیده بوسی را

 

نبات، طعم عمود است و نقل مزۀ سنگ

خدا به خیر کن این مجلس عروسی را

 

سفیدی وسط سینه بر نمی‌تابد

هلال قرمز این نعل‌های طوسی را

 

قصور این همه شمشیر قد بلندت کرد

به شوق قصر ببین رقص چاپلوسی را

 

غریبه راه ندارد به بزم ابن غریب

برو ببند در روضۀ خصوصی را

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×