مشخصات شعر

خلقت زیبا

 آمدم در قتلگه تا شاه را پیدا کنم
ماه را شرمندۀ از آن خلقت زیبا کنم

 

گشته از باد خزان پرپر همه گل‌های من
جستجو در بین این گل‌ها گل زهرا کنم

 

دید تا عریان میان آفتابش گفت کاش
خصم بگذارد بمانم سایبان بر پا کنم

 

گر به خون، قانون آزادی نوشتی در جهان
من هم او را با اسیری رفتنم امضا کنم

 

تا شود ثابت که حق جاوید و باطل فانی است
زین زمین تا شام غم برنامه‌ها اجرا کنم

 

تا یزید دون نگوید فتح کردم زین عمل
می‌روم تا آن جنایت پیشه را رسوا کنم

 

می‌کنم با خاک یکسان کاخ استبداد کن
تا دهان خود برای خطبه خواندن وا کنم

 

تا کنی سیراب نخل دین، تو دادی تشنه جان
من هم از اشک بصر این دشت را دریا کنم

 

کاش بگذارند عدوان کای عزیز فاطمه
در کنار پیکر صد پاره‌ات مأوا کنم

 

بر تنت جان برادر نی سر و نی پیرهن
دادخواهی تو نزد ایزد یکتا کنم

 

گفت «انسانی» چو من نومید از هر در شوم
روی حاجت را به سوی زینب کبری کنم

خلقت زیبا

 آمدم در قتلگه تا شاه را پیدا کنم
ماه را شرمندۀ از آن خلقت زیبا کنم

 

گشته از باد خزان پرپر همه گل‌های من
جستجو در بین این گل‌ها گل زهرا کنم

 

دید تا عریان میان آفتابش گفت کاش
خصم بگذارد بمانم سایبان بر پا کنم

 

گر به خون، قانون آزادی نوشتی در جهان
من هم او را با اسیری رفتنم امضا کنم

 

تا شود ثابت که حق جاوید و باطل فانی است
زین زمین تا شام غم برنامه‌ها اجرا کنم

 

تا یزید دون نگوید فتح کردم زین عمل
می‌روم تا آن جنایت پیشه را رسوا کنم

 

می‌کنم با خاک یکسان کاخ استبداد کن
تا دهان خود برای خطبه خواندن وا کنم

 

تا کنی سیراب نخل دین، تو دادی تشنه جان
من هم از اشک بصر این دشت را دریا کنم

 

کاش بگذارند عدوان کای عزیز فاطمه
در کنار پیکر صد پاره‌ات مأوا کنم

 

بر تنت جان برادر نی سر و نی پیرهن
دادخواهی تو نزد ایزد یکتا کنم

 

گفت «انسانی» چو من نومید از هر در شوم
روی حاجت را به سوی زینب کبری کنم

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×