مشخصات شعر

محرم غم

در عشق اگر که آینۀ غم کنی مرا  

شادم بدان غمی که تو همدم کنی مرا


در جامۀ سیاه، شدم محرم غمت

 تا محرم حریم محرم کنی مرا


خواندم حکایت سگ اصحاب کهف را  

شاید وفا بینی و آدم کنی مرا


از عالمی به سوی تو آورده‌ام نیاز  

خواهم که بی نیاز ز عالم کنی مرا


عمری غمت ز دل نگرفتم که روز محشر  

از غم رها به خاطر این غم کنی مرا


چون گریه در مصائب تو روزی من ست  

هر شب بساط گریه فراهم کنی مرا


در پای شیر خوار تو، بغضم شکسته است  

خواهم به گریه چشمۀ زمزم کنی مرا


اشکت کنار کشتۀ اکبر به رخ نشست  

ای لاله! خون به دیده ز شبنم کنی مرا؟


ثارالهی و در رگ تو خون مرتضی است  

محرم کی ز فیض دمادم کنی مرا؟


هر کس که رستگار شد از سایۀ تو بود
ای وای اگر که سایه ز سرم کم کنی مرا

 

محرم غم

در عشق اگر که آینۀ غم کنی مرا  

شادم بدان غمی که تو همدم کنی مرا


در جامۀ سیاه، شدم محرم غمت

 تا محرم حریم محرم کنی مرا


خواندم حکایت سگ اصحاب کهف را  

شاید وفا بینی و آدم کنی مرا


از عالمی به سوی تو آورده‌ام نیاز  

خواهم که بی نیاز ز عالم کنی مرا


عمری غمت ز دل نگرفتم که روز محشر  

از غم رها به خاطر این غم کنی مرا


چون گریه در مصائب تو روزی من ست  

هر شب بساط گریه فراهم کنی مرا


در پای شیر خوار تو، بغضم شکسته است  

خواهم به گریه چشمۀ زمزم کنی مرا


اشکت کنار کشتۀ اکبر به رخ نشست  

ای لاله! خون به دیده ز شبنم کنی مرا؟


ثارالهی و در رگ تو خون مرتضی است  

محرم کی ز فیض دمادم کنی مرا؟


هر کس که رستگار شد از سایۀ تو بود
ای وای اگر که سایه ز سرم کم کنی مرا

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×