- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۲/۱۱
- بازدید: ۱۵۷۸
- شماره مطلب: ۵۸۹۰
-
چاپ
ماه منجی
دوباره سایۀ ماه کریمی از سرم کم شد
به تعقیب رجب بودم که شعبان المعظم شد
سلام ای ماه شعبان، ماه منجی، ماه پشت ابر
که از مهرت ظهور حضرت قائم مسلّم شد
رجب ماه علی، ماه محمّد، ماه زهرا بود
که با هجران هادی، ماه شادی محو در غم شد
خوشا عطر امام باقر و جود اباجعفر
که در ماه رجب، شیرازۀ اسلام محکم شد
رجب یعنی وفا، یعنی وفای زینب کبری
که هر جا نام زینب بر زبان آمد محرّم شد
جهان بی ماه شعبان رنگ آسایش نخواهد دید
ببین بر درد دنیا، خنده ی آن ماه، مرهم شد
دوباره خنده کردم، گریه کردم، تشنه جان دادم
دوباره کربلا در پیش چشمانم مجسّم شد
حسین و اکبر و سجاد، دلتنگ ابالفضلاند
شگفتا شادی شعبان، محرّم در محرّم شد
سر ماهِ بنی هاشم به روی نیزۀ خورشید
سر خورشید، روزی پیش ماه هاشمی خم شد
به شعبان میرسی دلتنگ، شادان، نیمه جان، زخمی
دوباره باید آدم شد، دوباره باید آدم شد
دوباره نیمۀ شعبان و دلتنگان بی تابش
دوباره باید از چشم انتظاران همین دم شد
-
بهشتِ گریه
باز آمدم که گریه به دشت بلا کنم
دردی مگر برای دلم دست و پا کنم
باز آمدم به گریه بشویم درون خویش
جان را به نور عشق گل روشنا کنم
باز آمدم که قفل دل تیره بشکنم
باز آمدم کبوتر دل را هوا کنم
-
با کاروان نیزه (بند چهاردهم)
قربان آن نی یی که دمندش سحر، مدام
قربان آن می یی که دهندش علی الدوام
قربان آن پری که رساند تو را به عرش
قربان آن سری که سجودش شود قیام
-
با کاروان نیزه (بند سیزدهم)
تو پیش روی، و پشت سرت آفتاب و ماه
آن یوسفی که تشنه برون آمدی زچاه
جسم تو در عراق و سرت رهسپار شام
برگشتهای و مینگری سوی قتلگاه
-
با کاروان نیزه (بند دوازدهم)
گودال قتلگاه، پر از بوی سیب بود
تنهاتر از مسیح، کسی بر صلیب بود
سرها رسید از پی هم، مثل سیب سرخ
اول سری که رفت به کوفه، حبیب بود!
ماه منجی
دوباره سایۀ ماه کریمی از سرم کم شد
به تعقیب رجب بودم که شعبان المعظم شد
سلام ای ماه شعبان، ماه منجی، ماه پشت ابر
که از مهرت ظهور حضرت قائم مسلّم شد
رجب ماه علی، ماه محمّد، ماه زهرا بود
که با هجران هادی، ماه شادی محو در غم شد
خوشا عطر امام باقر و جود اباجعفر
که در ماه رجب، شیرازۀ اسلام محکم شد
رجب یعنی وفا، یعنی وفای زینب کبری
که هر جا نام زینب بر زبان آمد محرّم شد
جهان بی ماه شعبان رنگ آسایش نخواهد دید
ببین بر درد دنیا، خنده ی آن ماه، مرهم شد
دوباره خنده کردم، گریه کردم، تشنه جان دادم
دوباره کربلا در پیش چشمانم مجسّم شد
حسین و اکبر و سجاد، دلتنگ ابالفضلاند
شگفتا شادی شعبان، محرّم در محرّم شد
سر ماهِ بنی هاشم به روی نیزۀ خورشید
سر خورشید، روزی پیش ماه هاشمی خم شد
به شعبان میرسی دلتنگ، شادان، نیمه جان، زخمی
دوباره باید آدم شد، دوباره باید آدم شد
دوباره نیمۀ شعبان و دلتنگان بی تابش
دوباره باید از چشم انتظاران همین دم شد