- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۲
- بازدید: ۳۲۹۲
- شماره مطلب: ۵۶۰۱
-
چاپ
مجلس ظلمانی
آنَک سر امیر، به «دار الاماره» بود
طشت طلا، محلّ طواف ستاره بود
در گوشهای ز مجلس ظلمانی یزید
بهت غریب دختر بیگوشواره بود
او روزها به شوق بغل کردن پدر
پای پیاده همسفر خار و خاره بود
میگفت: تا به گمشدگان ره نشان دهد
یک کاروان، پیاده و بابا، سواره بود
وقتی که نی، لبان پدر را ز هم گشود
قرآن گشوده بود و پی استخاره بود
وقتی که دیدم آن سر و رگهای پاره را
دیگر کجا شکایتم از گوش پاره بود؟
در چشم آفتاب، ستاره غروب کرد
وقتی که شب گذشت، رقیّه ستاره بود
صبح آمد و صدای اذان، شام را گرفت
در مسجد دمشق، سری بر مناره بود
آن گاه برشدی به در مسجد دمشق
یعنی که برتر است ز منبر، امام عشق
-
خورشید شیعه
ای پنجمین امام، یا باقرالعلوم
بر رفعتت سلام، یا باقرالعلوم
بر علم مصطفی باب تو بود باب
وآن خانه را تو بام، یا باقرالعلوم -
تنها گل نچیدۀ تو
قلم زدند به خون سر بریدۀ تو
فرشتگان نگارندۀ جریدۀ تو
شب از دعای درختان روشن ملکوتگذشت کفتر آه به خون تپیدۀ تو
-
خیمۀ نور
شیعیان! رخت عزا بر تن کنید
کربلا در کربلا، شیون کنید
آفتاب غیرتِ حق، منجلی است
موسم سوگِ حسین بن علی است
-
قبلۀ قبیله
آسمانها، سوگوار کیستند؟
خیمهها، چشمانتظار کیستند؟
باغبانِ غنچههای یاس کو؟
بچّهها! آخر عمو عبّاس کو؟
مجلس ظلمانی
آنَک سر امیر، به «دار الاماره» بود
طشت طلا، محلّ طواف ستاره بود
در گوشهای ز مجلس ظلمانی یزید
بهت غریب دختر بیگوشواره بود
او روزها به شوق بغل کردن پدر
پای پیاده همسفر خار و خاره بود
میگفت: تا به گمشدگان ره نشان دهد
یک کاروان، پیاده و بابا، سواره بود
وقتی که نی، لبان پدر را ز هم گشود
قرآن گشوده بود و پی استخاره بود
وقتی که دیدم آن سر و رگهای پاره را
دیگر کجا شکایتم از گوش پاره بود؟
در چشم آفتاب، ستاره غروب کرد
وقتی که شب گذشت، رقیّه ستاره بود
صبح آمد و صدای اذان، شام را گرفت
در مسجد دمشق، سری بر مناره بود
آن گاه برشدی به در مسجد دمشق
یعنی که برتر است ز منبر، امام عشق