- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۱
- بازدید: ۳۶۳۶
- شماره مطلب: ۵۵۷۱
-
چاپ
جهان راز
دل سوزان بُوَد امروز، گواه من و تو
کز ازل داشت بلا، چشم به راه من و تو
من به تو دوختهام دیده، تو بر من از نی
یک جهان راز نهفته به نگاه من و تو
اُسرا با من و رأس شُهدا با تو به نی
چشم تاریخ ندیده است، سپاه من و تو
روی تو، ماهِ من و ماهِ تو، عبّاس، امّا
ابرِ خون ساخته پنهان، رخ ماه من و تو
آیه خواندن ز تو، تفسیر ز من تا دانند
که به جز گفتن حق نیست، گناه من و تو
هر دو نستوه چو کوهیم برِ سیل امّا
عشق، دلگرم شد از سردی آه من و تو
«مدّعی خواست که از بیخ کَنَد ریشهی ما»[i]
بیخبر زآن که غروب است، پگاه من و تو
[i]. این مصراع از «سعدی» است. (ص 844)
-
معصوم هفتم
ای پنجمین امام که معصوم هفتمی
از ما تو را ز دور «سلامٌ علیکمی»
بر درد جهل خلق، ز عالم طبیبتر
نامت غریب و قبر، ز نامت غریبتر
-
بزم عدو
از مهر، آسمان مدینه اثر نداشت
من سفرهام کباب، به غیر از جگر نداشت
«ما آن شقایقیم که با داغ زادهایم»
جز داغ دل، نصیب، جگر بیشتر نداشت
-
دلِ عشق
من نرد غم لیلی لیلا زدهام
دلخونم و چون لاله به صحرا زدهام
آنجا که سفینه النجاهاست، حسین
دریا، دلِ عشق و من به دریا زدهام
-
نی نامه
قمار عشق را خوش برده بودی
سرت آنجا که باده خورده بودی
تو بودی زخمۀ زخمیّ بیداد
که عمری بی صدا بودیّ و فریاد
جهان راز
دل سوزان بُوَد امروز، گواه من و تو
کز ازل داشت بلا، چشم به راه من و تو
من به تو دوختهام دیده، تو بر من از نی
یک جهان راز نهفته به نگاه من و تو
اُسرا با من و رأس شُهدا با تو به نی
چشم تاریخ ندیده است، سپاه من و تو
روی تو، ماهِ من و ماهِ تو، عبّاس، امّا
ابرِ خون ساخته پنهان، رخ ماه من و تو
آیه خواندن ز تو، تفسیر ز من تا دانند
که به جز گفتن حق نیست، گناه من و تو
هر دو نستوه چو کوهیم برِ سیل امّا
عشق، دلگرم شد از سردی آه من و تو
«مدّعی خواست که از بیخ کَنَد ریشهی ما»[i]
بیخبر زآن که غروب است، پگاه من و تو
[i]. این مصراع از «سعدی» است. (ص 844)