- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۲/۰۴
- بازدید: ۱۵۵۰۰
- شماره مطلب: ۵۳۹۲
-
چاپ
مانند زینب جای جایش خطبه خواندی
وقتی که عالم با وجودت آبرو داشت
باید برای بردن نامت وضو داشت
بیت علی یک عمر با تو رنگ و بو داشت
زهرا دمادم دیدنت را آرزو داشت
عصمت ز سیمای تو معلوم است معلوم
ای دختر شیر خدا یا ام کلثوم
روح دعا، أخت الوفا، بنت الوقاری
روح ادب،زهرا نسب، حیدر تباری
مثل علمداری، شکوهی، اقتداری
مانند زینب خواهرت، همتا نداری
پروردۀ دست عطوف چند معصوم
ای دختر شیر خدا یا ام کلثوم
نقش تو در کرببلا انکار، هرگز
چون خواهرت تسلیم استکبار، هرگز
در راه کوفه تو بگو یکبار، هرگز
زینب نشد بی یاور و غمخوار، هرگز
ای خواهر کوچکترِ ارباب مظلوم
ای دختر شیر خدا یا ام کلثوم
بر ناقه، اطفال برادر را نشاندی
یک لحظه از احوالشان غافل نماندی
خاک از لباس و چادر خواهر تکاندی
مانند زینب جای جایش خطبه خواندی
کاخ بنی شیطان به ذلت گشت محکوم
ای دختر شیر خدا یا ام کلثوم
ای همسفر مانند زینب با سرِ یار
ای همقدم با خواهرت در کوچه بازار
ای مثل خواهر سنگ کوفی خورده بسیار
ای ساقی لب تشنگان بعد از علمدار
یک عمر با این روضه گریانیّ و مغموم
ای دختر شیر خدا یا ام کلثوم
یادت نرفته کربلا رنجی که دیدی
از خیمهها با زینبت بیرون دویدی
بی بی نمی دانم به تلّ ، آیا رسیدی؟
دیدی خودت یا اینکه از زینب شنیدی
با چکمه زد بر سینهاش آن دشمن شوم
ای دختر شیر خدا یا ام کلثوم
-
حق نمک
چه ظلم بود که در حق تو روا کردند؟
ببین که حق نمک را چطور ادا کردند
به دست همسر تو زهر را به تو دادند
چنان امام حسن، بر تو هم جفا کردند
-
شاه وفا
عمری گدای صاحب این خانه ماندیم
خود را درون مجلس روضه رساندیم
پا را میان این مجالس باز کردیم
دل را به پای روضه و منبر نشاندیم
-
تو کشتۀ مصائب کرببلا شدی
نقل چهار سالگیات، نقل کربلاست
این جمله خود به خود به خدا ختم روضههاست
ای که امام پنجم مظلوم شیعهای
ذکر توسل به تو، مشکل گشای ماست
-
روضۀ دمادم
با روضۀ دمادم تو گریه میکنم
ای با مرام! با دم تو گریه میکنم
هر بار من به ماتم تو گریه کردهام
این بار هم به ماتم تو گریه میکنم
مانند زینب جای جایش خطبه خواندی
وقتی که عالم با وجودت آبرو داشت
باید برای بردن نامت وضو داشت
بیت علی یک عمر با تو رنگ و بو داشت
زهرا دمادم دیدنت را آرزو داشت
عصمت ز سیمای تو معلوم است معلوم
ای دختر شیر خدا یا ام کلثوم
روح دعا، أخت الوفا، بنت الوقاری
روح ادب،زهرا نسب، حیدر تباری
مثل علمداری، شکوهی، اقتداری
مانند زینب خواهرت، همتا نداری
پروردۀ دست عطوف چند معصوم
ای دختر شیر خدا یا ام کلثوم
نقش تو در کرببلا انکار، هرگز
چون خواهرت تسلیم استکبار، هرگز
در راه کوفه تو بگو یکبار، هرگز
زینب نشد بی یاور و غمخوار، هرگز
ای خواهر کوچکترِ ارباب مظلوم
ای دختر شیر خدا یا ام کلثوم
بر ناقه، اطفال برادر را نشاندی
یک لحظه از احوالشان غافل نماندی
خاک از لباس و چادر خواهر تکاندی
مانند زینب جای جایش خطبه خواندی
کاخ بنی شیطان به ذلت گشت محکوم
ای دختر شیر خدا یا ام کلثوم
ای همسفر مانند زینب با سرِ یار
ای همقدم با خواهرت در کوچه بازار
ای مثل خواهر سنگ کوفی خورده بسیار
ای ساقی لب تشنگان بعد از علمدار
یک عمر با این روضه گریانیّ و مغموم
ای دختر شیر خدا یا ام کلثوم
یادت نرفته کربلا رنجی که دیدی
از خیمهها با زینبت بیرون دویدی
بی بی نمی دانم به تلّ ، آیا رسیدی؟
دیدی خودت یا اینکه از زینب شنیدی
با چکمه زد بر سینهاش آن دشمن شوم
ای دختر شیر خدا یا ام کلثوم