مشخصات شعر

عامر بن عبدى بصراوى

سلام باد به عامر! به آن یگانه سلام!

 که اهل بصره بُد و از رجال شیعه به نام

 

چو دید نهضت آزاده‌ی حسینى را

 به سوى مکّه برآمد به اتّفاق غلام

 

نکرد بیم ز اشرار کز خدا ترسید

 نداشت ترس ز کفّار در ره اسلام

 

بگفت دعوت مولاى خویش را لبّیک

 که بود روز قیام و قعود بود حرام

 

ز مکّه همسفر کاروان آزادى

 به کربلا شد و در کوى عشق کرد مقام

 

به روز واقعه بعد از شهامتى پُرشور

 رکاب جسم تهى کرد در رکاب امام

 

گرفت جام شهادت ز دست ساقى عشق

گذاشت روى به مهمان‌سراى باقى عشق

 

عامر بن عبدى بصراوى

سلام باد به عامر! به آن یگانه سلام!

 که اهل بصره بُد و از رجال شیعه به نام

 

چو دید نهضت آزاده‌ی حسینى را

 به سوى مکّه برآمد به اتّفاق غلام

 

نکرد بیم ز اشرار کز خدا ترسید

 نداشت ترس ز کفّار در ره اسلام

 

بگفت دعوت مولاى خویش را لبّیک

 که بود روز قیام و قعود بود حرام

 

ز مکّه همسفر کاروان آزادى

 به کربلا شد و در کوى عشق کرد مقام

 

به روز واقعه بعد از شهامتى پُرشور

 رکاب جسم تهى کرد در رکاب امام

 

گرفت جام شهادت ز دست ساقى عشق

گذاشت روى به مهمان‌سراى باقى عشق

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×