مشخصات شعر

ظلم دوباره

گفت راوی که در سپاه یزید

دل بدتر ز خاره هم دیدم

 

غارت مال دیده بودم من

غارت گوشواره هم دیدم

 

بعد کشتن ز اسب‌ها پامال

بدن پاره پاره هم دیدم

 

شعله در خیمه‌ها چو افکندند

شعله در گاهواره هم دیدم

 

دختری را که بی پدر شده بود

در میان شراره هم دیدم

 

از غم و اضطراب، طفلان را

گفت‌وگو با اشاره هم دیدم

 

در پی کودکی به حال فرار

ظلم چندین سواره هم دیدم

 

آن چه دیدم به کربلا ز ستم

من به کوفه دوباره هم دیدم

 

بر در شهر کوفه با خورشید

ماه دیدم، ستاره هم دیدم

 

بر سر نی کنار چندین سر

سر یک شیرخواره هم دیدم

 

نه همین گوش‌های خون‌آلود

مشت پُر گوشواره هم دیدم

 

پای سرهای روی نیزه به شام

دف و چنگ و نقاره هم دیدم

 

سخت تر ز آن چه شد به کرببلا

من به دارالاماره هم دیدم

 

ظلم دوباره

گفت راوی که در سپاه یزید

دل بدتر ز خاره هم دیدم

 

غارت مال دیده بودم من

غارت گوشواره هم دیدم

 

بعد کشتن ز اسب‌ها پامال

بدن پاره پاره هم دیدم

 

شعله در خیمه‌ها چو افکندند

شعله در گاهواره هم دیدم

 

دختری را که بی پدر شده بود

در میان شراره هم دیدم

 

از غم و اضطراب، طفلان را

گفت‌وگو با اشاره هم دیدم

 

در پی کودکی به حال فرار

ظلم چندین سواره هم دیدم

 

آن چه دیدم به کربلا ز ستم

من به کوفه دوباره هم دیدم

 

بر در شهر کوفه با خورشید

ماه دیدم، ستاره هم دیدم

 

بر سر نی کنار چندین سر

سر یک شیرخواره هم دیدم

 

نه همین گوش‌های خون‌آلود

مشت پُر گوشواره هم دیدم

 

پای سرهای روی نیزه به شام

دف و چنگ و نقاره هم دیدم

 

سخت تر ز آن چه شد به کرببلا

من به دارالاماره هم دیدم

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×