- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۰۸/۲۷
- بازدید: ۲۳۰۸
- شماره مطلب: ۴۵۶
-
چاپ
تقدیم به امام سجاد (ع)
مانده ام از کجا شروع کنم، پای شعرم به درد زنجیر است
واژههایم به گریه افتادند، چه شروعی! چقدر دلگیر است!
یک طرف بوی درد می آید، بستری غرق در ستاره شده
یک طرف بوی خون و خاکستر، همه جا ازدحام شمشیر است
آتش افتاده بر دل صحرا، دارد از التهاب میسوزد
همه جا میشود عطش باران، آب از آب بودنش سیر است
زل زده آسمان به قلب زمین، بوی خورشید تازه میآید
نبض تاریخ تندتر شده است، لحظهای بعد ظهر تقدیر است
چه بگویم خدا؟! زبانم لال، قلم اینجای شعر میشکند
هر طرف میرود تنی بی سر، زیر آوار نیزه و تیر است
به کجا میبرید سرها را؟ امْ حَسِبْتَ! صدای صوت کیست؟
سنگها لحظهای سکوت کنید، ضربههاتان بدون تأثیر است
بدرقه میکنید با آتش، تا کجا کودکان غم زده را
آی مردم! چگونه میخوابید؟ قهرمانی اسیر زنجیر است
از لبش ذوالفقار میجوشد، تیزتر از همیشههای خودش
کربلا زنده میشود با او، خواب شیطان بدون تعبیر است
-
خون خروشان
آشفته و تبدار و برافروختهاند
در آتش اشتیاق تو سوختهاند
امروز فرشتهها به گنجینۀ عرش
از خون خروشان تو اندوختهاند
-
جزیرۀ خون
آشفتگی از نگاه مجنون پیداست
از آتش گونههای گلگون پیداست
از دورترین نقطه به او خیره شوید
مانند جزیرهای که در خون پیداست
-
پرواز به آزادگیات میبالد
دریای دلت راهی ساحلها شد
دست تو کلید حل مشکلها شد
پرواز به آزادگیات میبالد
عشقت سند سلامت دلها شد
-
کتاب عاشورا
یک جرعه نخورد تا نفس تازه کند
برداشت عَلَم که عشق، اندازه کند
میخواست خدا کتاب عاشورا را
با دست به خون نشسته شیرازه کند
تقدیم به امام سجاد (ع)
مانده ام از کجا شروع کنم، پای شعرم به درد زنجیر است
واژههایم به گریه افتادند، چه شروعی! چقدر دلگیر است!
یک طرف بوی درد می آید، بستری غرق در ستاره شده
یک طرف بوی خون و خاکستر، همه جا ازدحام شمشیر است
آتش افتاده بر دل صحرا، دارد از التهاب میسوزد
همه جا میشود عطش باران، آب از آب بودنش سیر است
زل زده آسمان به قلب زمین، بوی خورشید تازه میآید
نبض تاریخ تندتر شده است، لحظهای بعد ظهر تقدیر است
چه بگویم خدا؟! زبانم لال، قلم اینجای شعر میشکند
هر طرف میرود تنی بی سر، زیر آوار نیزه و تیر است
به کجا میبرید سرها را؟ امْ حَسِبْتَ! صدای صوت کیست؟
سنگها لحظهای سکوت کنید، ضربههاتان بدون تأثیر است
بدرقه میکنید با آتش، تا کجا کودکان غم زده را
آی مردم! چگونه میخوابید؟ قهرمانی اسیر زنجیر است
از لبش ذوالفقار میجوشد، تیزتر از همیشههای خودش
کربلا زنده میشود با او، خواب شیطان بدون تعبیر است