مشخصات شعر

بوسه و عطش

هزار آینه مبهوت بی شماری تو
هزار بادیه مجنون نی سواری تو

 

بهار آمده با لاله‌های سینه زنش
پی زیارت باغ بنفشه کاری تو

 

هلا که جمع نقیضین بوسه وعطشی
ندیده‌ام لب خشکی به آبداری تو

 

چه جای نغمه در این روزگار یأس مگر
به روی دست تو پرپر نشد قناری تو؟

 

هم او که نامه برایت نوشت، با خنجر
ببین که آمده از پشت سر به یاری تو

 

دریغ؛ کاری از این طبع مرده ساخته نیست
به جز شمردن گلزخم‌های کاری تو

 

به ما مخند که جای گریستن بر خویش
نشسته‌ایم دمادم به سوگواری تو

بوسه و عطش

هزار آینه مبهوت بی شماری تو
هزار بادیه مجنون نی سواری تو

 

بهار آمده با لاله‌های سینه زنش
پی زیارت باغ بنفشه کاری تو

 

هلا که جمع نقیضین بوسه وعطشی
ندیده‌ام لب خشکی به آبداری تو

 

چه جای نغمه در این روزگار یأس مگر
به روی دست تو پرپر نشد قناری تو؟

 

هم او که نامه برایت نوشت، با خنجر
ببین که آمده از پشت سر به یاری تو

 

دریغ؛ کاری از این طبع مرده ساخته نیست
به جز شمردن گلزخم‌های کاری تو

 

به ما مخند که جای گریستن بر خویش
نشسته‌ایم دمادم به سوگواری تو

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×