- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۸/۰۴
- بازدید: ۱۶۸۹
- شماره مطلب: ۴۴۰۲
-
چاپ
ترکیببند عاشورایی
روان به جانب اصغر، چو تیر حرمله شد
زمانه گفت زمین را که وقت زلزله شد
نمود زمزمهای بلبلی به یاد گلی
که از شنیدنش، آفاق پُر ز غلغله شد
چنان به سلسله شد بسته، عابد بیمار
که خون روانه ز چشم هزار سلسله شد
خروش چون جرس از خیل قدسیان برخاست
روانه چون ز اسیران به شام، قافله شد
نبود توشه، جگرگوشههای زهرا را
به غیر خون جگرها که زاد و راحله شد
به حیرتم که چسان پشت نُه فلک نشکست
چو با امام زمان، خصم در مجادله شد
چو داد طرّهی اکبر ز دست، لیلا گفت:
شب وصال به روز سیه، مبادله شد
نمود غنچهی اصغر تبسّمی، دم نزع
که از تصوّرش، آفاق، تنگحوصله شد
بُوَد چو مژّهی ما، خاک کربلا، خونین
ز بس خلیده به پاهای پُر ز آبله شد
-
طلوع آفتاب و نعت حضرت اباعبدالله الحسین (ع)
سپیدهدم که ز تأثیر مهر نورانی
سپهر گشت چو گاو سپید پیشانی
قلوب تیره قبطیّ شام شد روشن
چو کرد خور، ید و بیضای چور عمرانی
فرار کرد شب از پیش روشنایی روز
چنان که اهرمن از قاریان قرآنی
-
ترکیببند عاشورایی
به نینوا چو سفر کرد، پادشاه حجاز
زمانه گشت چو نی با نوای غم، دمساز
چو عشق خوان بلاچید، زد صدای نخست
حسین آمد و بنْشست و دست کرد دراز
-
ترکیببند عاشورایی
قیامت آمد و نامش، مه محرّم شد
چگونه خون نکنم گریه کاوّل غم شد؟
فلک از آهن بیداد، ساخت شمشیری
که قاطع شرف دودمان آدم شد
ترکیببند عاشورایی
روان به جانب اصغر، چو تیر حرمله شد
زمانه گفت زمین را که وقت زلزله شد
نمود زمزمهای بلبلی به یاد گلی
که از شنیدنش، آفاق پُر ز غلغله شد
چنان به سلسله شد بسته، عابد بیمار
که خون روانه ز چشم هزار سلسله شد
خروش چون جرس از خیل قدسیان برخاست
روانه چون ز اسیران به شام، قافله شد
نبود توشه، جگرگوشههای زهرا را
به غیر خون جگرها که زاد و راحله شد
به حیرتم که چسان پشت نُه فلک نشکست
چو با امام زمان، خصم در مجادله شد
چو داد طرّهی اکبر ز دست، لیلا گفت:
شب وصال به روز سیه، مبادله شد
نمود غنچهی اصغر تبسّمی، دم نزع
که از تصوّرش، آفاق، تنگحوصله شد
بُوَد چو مژّهی ما، خاک کربلا، خونین
ز بس خلیده به پاهای پُر ز آبله شد