- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۷
- بازدید: ۳۴۴۴
- شماره مطلب: ۴۲۸۴
-
چاپ
بیگلو هم
تشنۀ عشقیم، آری، تشنه هم سر میدهیم
آبرویی قدر خون خود، به خنجر میدهیم
لاله را بگْذار و بگْذر، لایق عشق تو نیست
ما به پای عاشقی، سرو و صنوبر میدهیم
گر چه دریا، تا بخواهی، بیوفایی کرده است
ما به دست دوستی، دست برادر میدهیم
هیچکس در خاطر ما، نازنینتر از تو نیست
آری، این پروانه را هم، سوی تو پر میدهیم
سر اگر افتاده، ذکر تو نمیافتد ز لب
بیگلو هم، نام زیبای تو را سر میدهیم
-
ای پارهپاره!
ای پارهپاره پیکر قرآن! سرت کجاست؟
آه! ای سر بریده! بگو پیکرت کجاست
فریاد «وا عطش عطشا» رفته تا کجا
سقّای کودکان تو، آبآورت کجاست؟
-
روشن از او
اینکه میآید ز شط، بی چشم و دست
رونق بازار مهرویان شکست
میرسد اینگونه ماه عاشقی
بوالعجبراهی است، راه عاشقی
-
در تنپوشی از شمشیر
به میدان میبرم از شوق سربازی سرِ خود را
تو هم آماده کن، ای عشق! کمکم خنجر خود را
مرا اگر آرزویی هست باور کن به جز این نیست
که در تنپوشی از شمشیر بینم پیکر خود را
بیگلو هم
تشنۀ عشقیم، آری، تشنه هم سر میدهیم
آبرویی قدر خون خود، به خنجر میدهیم
لاله را بگْذار و بگْذر، لایق عشق تو نیست
ما به پای عاشقی، سرو و صنوبر میدهیم
گر چه دریا، تا بخواهی، بیوفایی کرده است
ما به دست دوستی، دست برادر میدهیم
هیچکس در خاطر ما، نازنینتر از تو نیست
آری، این پروانه را هم، سوی تو پر میدهیم
سر اگر افتاده، ذکر تو نمیافتد ز لب
بیگلو هم، نام زیبای تو را سر میدهیم