- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۸
- بازدید: ۱۹۵۹
- شماره مطلب: ۴۲۰۵
-
چاپ
چه سایهای!
اگر چه مادر تو، دختر پیمبر نیست
کسی حسینِ علی را، چنین برادر نیست
حسین، پیش تو، انگار در کنار علی است
کسی چنان که تو، هرگز شبیه حیدر نیست
زلال علقمه، در حسرت تو میسوزد
کنار آبی و لبهای تفتهات، تر نیست
به زیر سایۀ دست تو مینشست، حسین
چه سایهایّ و چه دستی! شگفت آور نیست؟
حدیث غیرتت، آری؛ شگفت آور بود
که گفته است که دست تو، آب آور نیست؟
شکست بعد تو، پشت حسین فاطمه، آه!
حسین مانده و مقتل، علیّ ِاکبر نیست
حسین مانده و قنداقۀ علی اصغر
حسین مانده و ششماههای که دیگر نیست
نمانده است به دست حسین از گلها
گلی پس از تو، دریغا! گلی که پرپر نیست
هزار سال از آن ظهر داغ میگذرد
هنوز روضۀ جانبازیات، مکرّر نیست
قسم به مادرت امّالبنین! امامی تو
اگر چه مادر تو، دختر پیمبر نیست
-
خلقت دوباره
کربلا به خون خود تپیدن است
جرعه جرعه مرگ را چشیدن است
کربلا صفا و مروهای شگفت
پا به پای تشنگی دویدن است
روضه نیست کربلا که بشنوی
کربـــلا سر بریده دیدن است -
کعبۀ من
دل نیست اینکه دارم، گنجینۀ غم توست
بیگانه باد با غیر، این دل که محرم توست
ورد زبانم امسال، ذکر مصیبتت بودامسال عالم من، در فکر عالم توست
-
احرام خون
فرمود: «مکّه مسموم»، فرمود: «مکّه سَم شد»
این خانه بار دیگر، بازار بیش و کم شد
دیشب دوباره جدّم، آمد به خوابم و گفت:
این خانه بار دیگر، جُرثومۀ صنم شد
چه سایهای!
اگر چه مادر تو، دختر پیمبر نیست
کسی حسینِ علی را، چنین برادر نیست
حسین، پیش تو، انگار در کنار علی است
کسی چنان که تو، هرگز شبیه حیدر نیست
زلال علقمه، در حسرت تو میسوزد
کنار آبی و لبهای تفتهات، تر نیست
به زیر سایۀ دست تو مینشست، حسین
چه سایهایّ و چه دستی! شگفت آور نیست؟
حدیث غیرتت، آری؛ شگفت آور بود
که گفته است که دست تو، آب آور نیست؟
شکست بعد تو، پشت حسین فاطمه، آه!
حسین مانده و مقتل، علیّ ِاکبر نیست
حسین مانده و قنداقۀ علی اصغر
حسین مانده و ششماههای که دیگر نیست
نمانده است به دست حسین از گلها
گلی پس از تو، دریغا! گلی که پرپر نیست
هزار سال از آن ظهر داغ میگذرد
هنوز روضۀ جانبازیات، مکرّر نیست
قسم به مادرت امّالبنین! امامی تو
اگر چه مادر تو، دختر پیمبر نیست