- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۸
- بازدید: ۸۹۰
- شماره مطلب: ۴۱۷۷
-
چاپ
آخرین توشه
تا کفن بر قد و بالای رسایت کردم
سوختم وز دل پُر درد، دعایت کردم
آخرین توشهام از عمر تو این بود، علی!
که غمانگیز نگاهی ز قفایت کردم
تو ز من آب طلب کردی و من میسوزم
که چرا تشنهلب از خویش، جدایت کردم؟
گر کمی آب نبودم که رسانم به لبت
داشتم اشکی و ایثار به پایت کردم
نگشودی لب خود، هر چه تو را بوسیدم
نشنیدم سخنی، هر چه صدایت کردم
پدرت را نبُوَد بعد تو، امّید حیات
جان من بودی و تقدیم خدایت کردم
یارب! این دشت بلا، این من و این اکبر من
هر چه را داشتم، ای دوست! فدایت کردم
آن خلیلم که ذبیحم نکند فدیه قبول
وین ذبیحی است که قربان به منایت کردم
ای «مؤیّد»! چو تو را بندهی مخلص دیدم
دگر از بندگی غیر، رهایت کردم
-
نخل دین
اسلام ز سعی مسلمین ریشه گرفت
وز خون حسین نخل دین ریشه گرفت
نخلی که حسین روز عاشورا کاشت
از اشک عزای اربعین ریشه گرفت
-
تجسّم غربت
سلام ما به بقیع و بقاع ویرانش
بر آن حریم که باشد ملک نگهبانش
سلام ما به بقیع، آن تجسّم غربت
گواه بر سخنم تربت امامانش
-
لطف بى کرانه
لطف امام هادى و نور ولایتش
ما را اسیر کرده به دام محبتش
بر لطف بى کرانۀ او بستهایم دل
امشب که جلوهگر شده خورشید طلعتش
-
ساقۀ عرش
سرچشمۀ خیر و برکات است حسین
معراج صلات و صلوات است حسین
فرمود نبی: نوشته بر ساقۀ عرش
مصباح هدی، فُلک نجات است حسین
آخرین توشه
تا کفن بر قد و بالای رسایت کردم
سوختم وز دل پُر درد، دعایت کردم
آخرین توشهام از عمر تو این بود، علی!
که غمانگیز نگاهی ز قفایت کردم
تو ز من آب طلب کردی و من میسوزم
که چرا تشنهلب از خویش، جدایت کردم؟
گر کمی آب نبودم که رسانم به لبت
داشتم اشکی و ایثار به پایت کردم
نگشودی لب خود، هر چه تو را بوسیدم
نشنیدم سخنی، هر چه صدایت کردم
پدرت را نبُوَد بعد تو، امّید حیات
جان من بودی و تقدیم خدایت کردم
یارب! این دشت بلا، این من و این اکبر من
هر چه را داشتم، ای دوست! فدایت کردم
آن خلیلم که ذبیحم نکند فدیه قبول
وین ذبیحی است که قربان به منایت کردم
ای «مؤیّد»! چو تو را بندهی مخلص دیدم
دگر از بندگی غیر، رهایت کردم