مشخصات شعر

از تبار آینه‌ها

ای از تَبار آینه‌ها، گَرد کوی تو!

وی آبِ روی کوثر و تَسنیم، جوی تو!

 

کار بزرگ کرده ز بس دست کوچکت

شد دست‌ها دراز ز هر سو، به سوی تو

 

سوسن که صد زبان شده، اقرار می‌کند

باغِ گلِ همیشه بهار است، روی تو

 

تو اصغریّ و اکبر عشّاق روزگار

صد میکده خراب، به پای سبوی تو

 

گوشی که بود محرم اسرار، می‌شنید

در «های‌هایِ» گریه‌ی تو، «هوی‌هوی» تو

 

می‌دید یاس حلق تو، بوسیدنی شده است

پیکان دوید و بوسه رُبود از گلوی تو

 

از تبار آینه‌ها

ای از تَبار آینه‌ها، گَرد کوی تو!

وی آبِ روی کوثر و تَسنیم، جوی تو!

 

کار بزرگ کرده ز بس دست کوچکت

شد دست‌ها دراز ز هر سو، به سوی تو

 

سوسن که صد زبان شده، اقرار می‌کند

باغِ گلِ همیشه بهار است، روی تو

 

تو اصغریّ و اکبر عشّاق روزگار

صد میکده خراب، به پای سبوی تو

 

گوشی که بود محرم اسرار، می‌شنید

در «های‌هایِ» گریه‌ی تو، «هوی‌هوی» تو

 

می‌دید یاس حلق تو، بوسیدنی شده است

پیکان دوید و بوسه رُبود از گلوی تو

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×