- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۶
- بازدید: ۲۳۳۰
- شماره مطلب: ۴۰۸۵
-
چاپ
گل بیگلاب
اگر چه لعل تو، آب و تن تو، تاب ندارد
دلت هوای دگر، غیر روی باب ندارد
تو آن نهای که جواب عموی خویش نگویی
لَبت ز بیرَمَقی، نیروی جواب ندارد
نمیرسید اگر بر رکاب، پای تو، جا داشت
که چشمِ قابلِ پایِ تو را رکاب ندارد
دو نرگس تو به خوابند و مادر تو نداند
که بخت او، سرِ برخاستن ز خواب ندارد
اگر شده تن تو، پایمال اسب، چه باکت؟
که غم ز بوتۀ آتش، طلای ناب ندارد
ولی بگوی به گلچین، تلاش بیهُده داری
گلی که آب نخورده، دگر گلاب ندارد
ذبیح، پا به زمین سود و یافت چشمۀ زمزم
تو پا مَسای، عمو دسترس به آب ندارد
-
معصوم هفتم
ای پنجمین امام که معصوم هفتمی
از ما تو را ز دور «سلامٌ علیکمی»
بر درد جهل خلق، ز عالم طبیبتر
نامت غریب و قبر، ز نامت غریبتر
-
بزم عدو
از مهر، آسمان مدینه اثر نداشت
من سفرهام کباب، به غیر از جگر نداشت
«ما آن شقایقیم که با داغ زادهایم»
جز داغ دل، نصیب، جگر بیشتر نداشت
-
دلِ عشق
من نرد غم لیلی لیلا زدهام
دلخونم و چون لاله به صحرا زدهام
آنجا که سفینه النجاهاست، حسین
دریا، دلِ عشق و من به دریا زدهام
-
نی نامه
قمار عشق را خوش برده بودی
سرت آنجا که باده خورده بودی
تو بودی زخمۀ زخمیّ بیداد
که عمری بی صدا بودیّ و فریاد
گل بیگلاب
اگر چه لعل تو، آب و تن تو، تاب ندارد
دلت هوای دگر، غیر روی باب ندارد
تو آن نهای که جواب عموی خویش نگویی
لَبت ز بیرَمَقی، نیروی جواب ندارد
نمیرسید اگر بر رکاب، پای تو، جا داشت
که چشمِ قابلِ پایِ تو را رکاب ندارد
دو نرگس تو به خوابند و مادر تو نداند
که بخت او، سرِ برخاستن ز خواب ندارد
اگر شده تن تو، پایمال اسب، چه باکت؟
که غم ز بوتۀ آتش، طلای ناب ندارد
ولی بگوی به گلچین، تلاش بیهُده داری
گلی که آب نخورده، دگر گلاب ندارد
ذبیح، پا به زمین سود و یافت چشمۀ زمزم
تو پا مَسای، عمو دسترس به آب ندارد