- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۶
- بازدید: ۱۴۰۷
- شماره مطلب: ۴۰۸۳
-
چاپ
آغوشعمو
«این پسر کیست؟ که گل صورت از او دزدیده است
سیزده بار زمین، دور قدش گردیده است»[i]
وقت میدان شدنش، کاش حسن آن جا بود!
تا ببیند چه گلی، در چمنش، روییده است
دست افکنده در آغوش عمو، میگرید
چشمشان تر شده امّا لبشان خشکیده است
با زبان دل خود گفت به قاسم: تو مرو
که عمو، تازه غم داغ علی را دیده است
باغبان تشنه و گل تشنه و گلچین بیرحم
داستان گل و گلچین که چنین بشْنیده است؟
آن زمانی غم قاسم دل او را پُر کرد
که تنش دید، سُم اسب به هم کوبیده است
[i]. این بیت از «حیدر منصوری» است. (ص 280)
-
با بودن تو
مرهم به زخمِ دل به جز از سوزِ آه نیست
روزی چو روزگار من از غم، سیاه نیست
خواهم که سیر بینمت، آن گه سفر روم
باید چه چاره کرد؟ که تاب نگاه نیست
-
چراغ مهر و ماه
دل امام زمان، زین عزا پریشان است
که مرقد دو ولی خدای، ویران است
به شهر سامره شد، قبّهای خراب کز آن
زمین و عرش و سماوات، نور باران است
آغوشعمو
«این پسر کیست؟ که گل صورت از او دزدیده است
سیزده بار زمین، دور قدش گردیده است»[i]
وقت میدان شدنش، کاش حسن آن جا بود!
تا ببیند چه گلی، در چمنش، روییده است
دست افکنده در آغوش عمو، میگرید
چشمشان تر شده امّا لبشان خشکیده است
با زبان دل خود گفت به قاسم: تو مرو
که عمو، تازه غم داغ علی را دیده است
باغبان تشنه و گل تشنه و گلچین بیرحم
داستان گل و گلچین که چنین بشْنیده است؟
آن زمانی غم قاسم دل او را پُر کرد
که تنش دید، سُم اسب به هم کوبیده است
[i]. این بیت از «حیدر منصوری» است. (ص 280)