- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۰۸/۱۲
- بازدید: ۶۱۳۵
- شماره مطلب: ۴۰۰
-
چاپ
بیشۀ شیران
ای خون اصیلت به شتکها ز غدیران
افشانده شرفها به بلندای دلیران
جاری شده از کرب و بلا آمده وآنگاه
آمیخته با خون سیاووش در ایران
تو اختر سرخی که به انگیزۀ تکثیر
ترکید بر آیینۀ خورشید ضمیران
ای جوهرِ سرداریِ سرهایِ بریده
وی اصل نمیرندگیّ نسل نمیران
خرگاه تو میسوخت در اندیشۀ تاریخ
هربار که آتش زده شد بیشۀ شیران
آن شب چه شبی بود که دیدند کواکب
نظم تو پراکنده و اردوی تو ویران؟
و آن روز که با بیرقی از یک سرِ بیتن
تا شام شدی قافلهسالار اسیران
تا باغ شقایق بشوند و بشکوفند
باید که ز خون تو بنوشند کویران
تا اندکی از حق سخن را بگزارند
باید که به خونت بنگارند دبیران
حدِّ تو رثا نیست، عزای تو حماسه ست
ای کاسته از شأن تو از این معرکهگیران
-
زندۀ همیشه
ای چارمین علی ولی و دهم امام
وی بر فراز عرش ولایت تو را مقام
وه، ای به کنیه بوالحسن و در لقب نقی
خورشید و ماه، آینهدار تو صبح و شام
-
یک عمر وقفه داشت ولی کربلای تو
سجاد! ای به گوشِ ملائک، دعای تو
شب، خوشهچین خلوت تو با خدای تو
ای چشم آسمان و زمین مانده خیرهوار
بر شور و جذبههای تو در سجدههای تو
ای دیدن قتال غم انگیز کربلا
حُزنِ همیشه ساخته از ماجرای تو -
آیینهدار طلعت خورشید پنجمم
اکنون به شوق حجت پنجم ز خود گمم
وآیینهدار طلعت خورشید پنجمم
چون کشتی سپرده به توفان عنان خویش
ازموج موج جذبۀ تو در تلاطمم
آن شمع کوچکم که بیفروزیم اگر
فخر است با چراغ قبولت به انجمم
-
آزاده باش، باری اگر دین نداشتی
ای تکنواز نابغۀ نینوا، حسین!
وی تکسوار واقعۀ کربلا، حسین!
ای از ازل نوشتِ سواد سرشت خویش
با سرنوشت غربت خود آشنا، حسین
بیشۀ شیران
ای خون اصیلت به شتکها ز غدیران
افشانده شرفها به بلندای دلیران
جاری شده از کرب و بلا آمده وآنگاه
آمیخته با خون سیاووش در ایران
تو اختر سرخی که به انگیزۀ تکثیر
ترکید بر آیینۀ خورشید ضمیران
ای جوهرِ سرداریِ سرهایِ بریده
وی اصل نمیرندگیّ نسل نمیران
خرگاه تو میسوخت در اندیشۀ تاریخ
هربار که آتش زده شد بیشۀ شیران
آن شب چه شبی بود که دیدند کواکب
نظم تو پراکنده و اردوی تو ویران؟
و آن روز که با بیرقی از یک سرِ بیتن
تا شام شدی قافلهسالار اسیران
تا باغ شقایق بشوند و بشکوفند
باید که ز خون تو بنوشند کویران
تا اندکی از حق سخن را بگزارند
باید که به خونت بنگارند دبیران
حدِّ تو رثا نیست، عزای تو حماسه ست
ای کاسته از شأن تو از این معرکهگیران