- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۶
- بازدید: ۶۶۵۶
- شماره مطلب: ۳۹۱۸
-
چاپ
خانۀ پدری
ز هر طرف، مه رخسارهات به جلوهگری است
خموش باد نگاهی که ناظر دگری است!
دو صد مسیحنفس مانده واله و مبهوت
که در فضای شفاخانهات، عجب اثری است!
اگر به اشک غمت شستوشو کند ابلیس
خدا گواست که از هر گنه به حشر، بری است
کنم به تاجوران ناز از غلامی تو
که نوکری، درِ این خانه، فوق تاجوری است
اگر تو جلوه نمایی به وقت دادنِ جان
به عمر، افضل ساعات بنده، محتضری است
به دهر، هر خبری هست، زیر پرچم توست
اگر کسی در دیگر زند ز بیخبری است
سزد تمام بخوانم نماز در حَرمت
که حائر توام، ای شاه! خانۀ پدری است
ز عمر نوح فزونتر دهند اگر کس را
به هرزه میرود ار بیغم رُخت، سپری است
هزار سال ز سر دادنت گذشت و فلک
هنوز هم به عزای تو، گرم نوحهگری است
صف جزا، نفسی، خنده از لبش نرود
«رحیق»! آن که دمی در غم حسین گریست
-
قطره و دریا
کار من و ضریح تو بالا گرفته است
قلبم میان پنجرهاش جا گرفته است
اذعان کنند در حرمت کل زائران
هرکس که قطره خواسته، دریا گرفته است
-
در به در
سالها هست که من دربه در اربابم
سالها هست که او در پی کارم باشد
همۀ مردم دنیا اگرم ترک کنند
چه خیال است که ارباب کنارم باشد
-
منشور غم
بارالها! باز چون افتاده حال؟
خود بدان پیشین نمانَد این هلال
دل، قرین با درد و ماتم آمده
گوییا ماه محرّم آمده
-
خسوف شفقگون
چون شهسوار علقمه، پا در رکاب شد
بر پا به خاک، شورش «یومُ الحساب» شد
زآن شیر بیشهی علوی، هر چه ترس بود
یکباره جمع، در دل خیل کلاب شد
خانۀ پدری
ز هر طرف، مه رخسارهات به جلوهگری است
خموش باد نگاهی که ناظر دگری است!
دو صد مسیحنفس مانده واله و مبهوت
که در فضای شفاخانهات، عجب اثری است!
اگر به اشک غمت شستوشو کند ابلیس
خدا گواست که از هر گنه به حشر، بری است
کنم به تاجوران ناز از غلامی تو
که نوکری، درِ این خانه، فوق تاجوری است
اگر تو جلوه نمایی به وقت دادنِ جان
به عمر، افضل ساعات بنده، محتضری است
به دهر، هر خبری هست، زیر پرچم توست
اگر کسی در دیگر زند ز بیخبری است
سزد تمام بخوانم نماز در حَرمت
که حائر توام، ای شاه! خانۀ پدری است
ز عمر نوح فزونتر دهند اگر کس را
به هرزه میرود ار بیغم رُخت، سپری است
هزار سال ز سر دادنت گذشت و فلک
هنوز هم به عزای تو، گرم نوحهگری است
صف جزا، نفسی، خنده از لبش نرود
«رحیق»! آن که دمی در غم حسین گریست