- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۴
- بازدید: ۱۵۱۷
- شماره مطلب: ۳۸۱۵
-
چاپ
بازار کربلا
آراست کردگار چو بازار کربلا
شاه شهید گشت خریدار کربلا
چون نافۀ ختن به مشامم رسد هنوز
بوی عبیر از در و دیوار کربلا
شد بلبلان باغ پیمبر، شکستهبال
باد خزان وزید به گلزار کربلا
بس که نهفته گشته در آن خاک، گلرخان
مرغ دلم شده است گرفتار کربلا
از بهر آن که آب ننوشند اهل بیت
کردند قطع، دست علمدار کربلا
آه! از دمی که شمر لعین، پای چکمهدار
بنْمود جا به سینۀ سالار کربلا
با حکم ابن سعد و به خشنودی یزید
آتش زدند خیمۀ سردار کربلا
کردند کوفیان دغا از ره جفا
زنجیر کین به گردن بیمار کربلا
آل علی به دست لعینان، اسیر شد
ضرغام، دست بسته و روبه، دلیر شد
-
اشک بر حسین
دارم از هجر رخت دیده چو رود جیحون
قلب بشْکسته، پُر اندوه؛ جگر، دجلۀ خون
آنقدر گریه کنم از غمت، ای شاه شهید!
تا دل خون شده از دیدهام آید بیرون
-
بارگاه حسین
زمین کرببلا شد چو خوابگاه حسین
گذشت از حرم کعبه، بارگاه حسین
امیدوار چنانم که روز رستاخیز
مرا خدای دهد جای در پناه حسین
-
مدح حضرت علیاکبر (ع)
دلم سیّار دشت کربلا شد
گرفتار شه گلگون قبا شد
تپیدی مرغ دل اندر بر من
فتاده شوق اکبر بر سر من
-
زبانحال حضرت فاطمه صغری (س)
چه شود اگر گذر، ای صبا! تو به سوی کرببلا کنی؟[1]
چو رسی به دشت بلا ز من، تو به اکبرم گلهها کنی
ز منِ شکستهدل، ای صبا! تو بگو به اکبر باوفا
چه شود که ای شه مهلقا! «نظری به جانب ما کنی؟»
بازار کربلا
آراست کردگار چو بازار کربلا
شاه شهید گشت خریدار کربلا
چون نافۀ ختن به مشامم رسد هنوز
بوی عبیر از در و دیوار کربلا
شد بلبلان باغ پیمبر، شکستهبال
باد خزان وزید به گلزار کربلا
بس که نهفته گشته در آن خاک، گلرخان
مرغ دلم شده است گرفتار کربلا
از بهر آن که آب ننوشند اهل بیت
کردند قطع، دست علمدار کربلا
آه! از دمی که شمر لعین، پای چکمهدار
بنْمود جا به سینۀ سالار کربلا
با حکم ابن سعد و به خشنودی یزید
آتش زدند خیمۀ سردار کربلا
کردند کوفیان دغا از ره جفا
زنجیر کین به گردن بیمار کربلا
آل علی به دست لعینان، اسیر شد
ضرغام، دست بسته و روبه، دلیر شد