- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۳
- بازدید: ۶۸۴
- شماره مطلب: ۳۷۲۷
-
چاپ
سر بلند
همین که دو تایی به میدان رسیدند
روی دست خورشید، شش ماه دیدند
به والله کارش علی اکبری بود
اگر چه علی اصغرش آفریدند
سرش را روی شانه بالا گرفته ست
کسی را به این سر بلندی ندیدند
از این سمت، علی که جلوترمیآمد
از آن سمت، لشگر عقب میکشیدند
همین که گلوی خودش را نشان داد
تمامی دلها برایش تپیدند
لب کوچکش خشک و حلقوم او خشک
چه راحت گلوی علی را بریدند
عبا گر چه نگذاشت زنها ببینند
صدای کف و سوت را که شنیدند
-
هر جا سخن از خاک دری هست، سری هست
تشخیص تو سخت است علی یا که رسولی؟!
پس لطف بفرما و بفرما که کدامی؟
تو مستحب الطاعه ترین واجب مایی
هر چند امامت نکنی، باز امامی
-
زهرای کربلا
«ای ماورای حد تصور، کمال تو»
بالاتر از پریدن جبریل، بال تو...غیر از حسینِ فاطمه چیزی ندیدهایم
در انعکاس آینههای زلال تونزدیک سایههای عبورت نمیشویم
نامحرمان عشق کجا و خیال تو؟ -
چقدر با سر زانو به کربلا رفتند
بدون چون و بدون چرا نمیماندند
شبیه رود، شبیه صبا، نمیماندند
چه کربلاست که عالم بههوش میآید
پس از شنیدن چاووشها نمیماندند
-
آیههای تقدیر
گاه لیلایی و گهی مجنون
گاه مجنونم و گهی لیلا
گاه خورشید و گاه آیینه
روبهروی همیم در همه جا
سر بلند
همین که دو تایی به میدان رسیدند
روی دست خورشید، شش ماه دیدند
به والله کارش علی اکبری بود
اگر چه علی اصغرش آفریدند
سرش را روی شانه بالا گرفته ست
کسی را به این سر بلندی ندیدند
از این سمت، علی که جلوترمیآمد
از آن سمت، لشگر عقب میکشیدند
همین که گلوی خودش را نشان داد
تمامی دلها برایش تپیدند
لب کوچکش خشک و حلقوم او خشک
چه راحت گلوی علی را بریدند
عبا گر چه نگذاشت زنها ببینند
صدای کف و سوت را که شنیدند